گوشه ای از رشادت های شهید نجومی به بهانه سالروز شهادت ایشان

کد خبر: 295448
|
14:31 - 1395/06/07
نسخه چاپی
گوشه ای از رشادت های شهید نجومی به بهانه سالروز شهادت ایشان

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـد یقیــن    

شهیدی از تبار خاندان آیت الله نجومی(ره)
سردار رشید اسلام سید جلال نجومی /متولد کرمانشاه /  تاریخ شهادت 1359/06/06

 

به گزارشاسلام آباد خبر، به نقل ازتیتر نیوز: این هفته به اتفاق دوستان تصمیم گرفتیم به مناسبت پنجمین سالگرد ارتحال حضرت آیت الله نجومی(ره) به دیدارخانواده شهیدی از تبار خاندان این سید و عالم بزرگوار برویم.شهید والامقام سردار سید جلال نجومی با توجه به کم سن و سال بودنش، از روح بلندی برخوردار بود. وی از جمله شهدای پیشرو در قبل و در بدو انقلاب بود که به همراه دوستان انقلابی اش درقائله کردستان و درگیری با ضدانقلاب حضور فعال داشت و در همان اوایل انقلاب و قبل از شروع رسمی جنگ تحمیلی به آرزوی دیرینه اش که شهادت در راه خدا و دفاع از ناموس و مملکتش بود رسید.

شب قبل از دیدار تماسی با سردار شاهویسی از همرزمان و دوستان این شهید بزرگوار داشتم.ایشان از خصوصیات اخلاقی و شجاعت و دلاوری های این شهید صحبت کردند که در میان صحبت هایش نام سردار حاجی علیانی را نیز شنیدم.خیلی مشتاق شدم که بتوانم سردار حاج علیانی را هم به منزل سردار شهید سید جلال دعوت کنم.البته بدلیل کسالت و بیماری اش احتمال می دادم که نمی تواند بیاید.پیشنهادم را جهت دعوت از این سردار بزرگوار به سردار شاهویسی دادم ایشان پذیرفت و گفت:تمام تلاشم را میکنم که بتوانم وی را با خودم بیاورم.

روز دیدار وقتی مشغول احوالپرسی با سردار شاهویسی بودم متوجه حضور سردار حاجی علیانی شدم که در داخل خودرو نشسته بود.از بابتی بسیار خوشحال شدم و از بابتی وقتی چهره شکسته این سردار دلاور را که پشت ماسکی سفید بر دهان و صورتش پوشیده بود دیدم،متأثر شدم و واقعاً خجالت و شرمنده شدم….که علت این خجالت و شرمندگی بماند تا بعد…

قرار براین بود سردار شاهویسی از خاطرات خود با سیدجلال صحبت کند ولی سردار به پاس احترام به سردار حاج علیانی سکوت اختیار کرد و همه منتظر صحبت سردار حاج علیانی بودیم. از برق چشمانش میشد فهمید که حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. سردارحاجی علیانی از همرزمانش در گروه سلمان و از رشادت های سرداران شهید  سید جلال و ابوالحسن  یاری و دیگر دوستان در آزادسازی کامیاران خاطراتی را عنوان کرد و گفت کاری که گروه سی و چند نفره سلمان در مسئله آزادسازی کامیاران انجام دادند شاید از عهده یک لشگر هم بر نمی آمد.

حقیقتاً تا حالا گریه کردن و اشک ریختن دو سردار بازنشسته و فرمانده جنگ را ندیده بودم. خیلی دوست داشتم بدانم موقع مداحی کردن حاج بهزاد لرستانی، سردار حاجی علیانی و سردار شاهویسی چهره کدام همرزم شهیدشان را در ذهن تجسم می کردند!؟کاش میشد این بازماندگان شهدا و شهیدان زنده را فهمید ودرک کرد.

سیدجلال کارگر زاده ای بود که در تاریخ ۱۲ شهریورماه ۱۳۴۱ در محله ای از محله های طبقه ۳ کرمانشاه از پدری سید،کارگر شرکت نفت و مادری مومن و معتقد چشم به جهان گشود. با آغاز تظاهرات و اوج گیری انقلاب اسلامی او نیز به همراه دیگر نوجوانان و جوانان با مشت های گره کرده و فریادهای دشمن شکن بارها با مأموران تا دندان مسلح رژیم و دژخیمان ساواک درگیر شدند. او خستگی ناپذیر بود و عاشق امام و انقلاب اسلامی، تا اینکه با یاری خداوند و رهبری امام(ره) و همت مردم انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.

در این زمان سیدجلال داوطلب عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید که بعلت پایین بودن سن با مخالفت مسئولین مواجه شد، ولی با اصرار خود و موافقت خانواده و همچنین معرفی نامه از حضرات آیات سید مرتضی الحسینی نجومی(ره) و حاج مجتبی حاج آخوند(ره) وارد سپاه پاسدارن شد و از آن تاریخ به بعد دیگر خستگی و دلبستگی مادی برایش وجود خارجی نداشت و سراپا عشق و شور بود.

عشق به امام و انقلاب اسلامی ومردم ستمدیده تمام وجودش را پرکرده بود و در مسیر کمک به آنها همیشه پیشگام و پیشرو بود و با شروع جنگ کردستان همگام با دیگر پاسداران جان برکف از جمله سرداران شهید مراد مرادی ، اسماعیل فدایی ،ابوالحسن یاری، مجتبی جعفری،عیسی نعمتی،جاوید الاثربهرام محمودی وهمچنین سرداران همیشه سرفراز و دلاور سردار حاج رضا شاهویسی ،سردار عبدالرضا حاج علیانی ، سردار حاج خلیل کیانی . حاج توکل مومنی، حاج غلامرضا خوشبو و ….با تشکیل گروه سلمان در قائله کردستان و بالاخص در آزاد سازی کامیاران نقش بسزایی داشتند.

وی در تمامی نبردها حضور فعال و مستمر داشت و با تمامی وجود علیه گروهک های ملحد آمریکایی و ضدانقلاب می جنگید و در تمام مأموریت ها حاضر و کمتر به مرخصی می رفت،عمل به وظیفه در برابر مردم و اسلام را برهمه چیز و همه کس ترجیح می داد و هیچگاه امور مادی برایش مهم نبود.

اهالی محل و آنهایی که می شناختنش دوستش داشتند و اوهم عاشق مردم بود و بالاخره با عده ای از همرزمانش در یک درگیری نابرابر درارتفاعات گازرخانی شمال شرقی کامیاران بر اثر اصابت ترکش گلوله خمپاره به ناحیه گردن مجروح و توسط ضربات سر نیزه ضد انقلاب در سحر گاه ششم شهریور ماه ۱۳۵۹ به فیض شهادت نائل گردید.

شایان ذکر است پدر ایشان مرحوم سید محمد حسین نجومی از مقلدین امام (ره) قبل از انقلاب اسلامی و شاغل شرکت ملی نفت بود که مسئولیت بسیج شهری د رپایگاه مسجد ناصری را بعهده داشت و در کلیه مأموریت های امنیت و کنترل در سطح شهر حضور فعال داشت تا اینکه حسب تهدید قبلی کادر منافقین به همراه فرزندش سید فریبرز نجومی شاغل درعملیات بسیج با نامه ارسالی به درب منزل محکوم به اعدام گردید و عوامل ضد انقلاب در۱۶ شهریور ماه سال ۱۳۶۰ یک عملیات پدر شهید را در مقابل مسجد ناصری ترور، و وی را از ناحیه قفسه سینه و پای چپ مورد اصابت گلوله قرار می دهند که خوشبختانه منافقین کور دل در این عملیات به اهداف شوم خود نمی رسند و پدر شهید بزرگوار سیدجلال نجومی فعالیت های انقلابی خود را با توان چندین برابر به همراه همسر و فرزندانش ادامه می دهد.

نا گفته نماید برادرشهید حاج سید فریبرز بعنوان یک بسیجی  شاغل در اداره امور مالیاتی نیز با شروع جنگ تحمیلی  دست از اداره کشیده و به یاران برادر شهیدش  خصوصا " سردار شاهویسی پیوسته و در قرا گاه شهید کاظمی و هم چنین تیپ 77 کماندویی نبوت و لشکر برون مرزی 6 ویژه پاسداران و در اخر در تیپ مسلم ابن عقیل  حضوری فعل داشته .

در پایان این دیدار رزمنده و ذاکر دلسوخته حاج بهزاد لرستانی و همچنین مداح جوان سجاد عزیزی چند دقیقه ای را در وصف ائمه معصومین(ع) به مرثیه سرایی پرداختند.

گزارشگر :کربلائیان/شعیب خنجری،حمید خسروی

 

    نظر شما

    دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد