جدایی بحرین از ایران در اوج وابستگی به استعمار

کد خبر: 299629
|
22:03 - 1396/09/09
نسخه چاپی
جدایی بحرین از ایران در اوج وابستگی به استعمار
اسلام آبادخبر: 24 اردیبهشت سالروز پایان حاکمیت چند قرنی ایران بر بحرین، از جمله فجایع تاریخ معاصر ایران است که با بازیگری استعمار بریتانیا و صحنه گردانی آنها رخ داد و در امتداد خیانت ها و خباثت های آنها در حق ملت ایران قرار گرفت. پیرامون نقش استعماری و استثماری انگلستان در جهان و علی الخصوص ایران، به هر میزان سخن گفته شود کم و ناچیز است، چرا که ماجرای خباثت انگلیسی ها در رابطه با ایران و منافع ایرانی قصه دیگری است.

به گزارشاسلام آباد خبر، به نقل از آخرین اخبار، 24 اردیبهشت سالروز پایان حاکمیت چند قرنی ایران بر بحرین، از جمله فجایع تاریخ معاصر ایران است که با بازیگری استعمار بریتانیا و صحنه گردانی آنها رخ داد و در امتداد خیانت ها و خباثت های آنها در حق ملت ایران قرار گرفت. پیرامون نقش استعماری و استثماری انگلستان در جهان و علی الخصوص ایران، به هر میزان سخن گفته شود کم و ناچیز است، چرا که ماجرای خباثت انگلیسی ها در رابطه با ایران و منافع ایرانی قصه دیگری است. در رابطه با جدایی بحرین به عنوان موضوع این نوشتار، انگلستان نقشی ویژه داشت و برنامه ها و منافع استعماری این کشور بر این قسمت از خاک ایران با بهره کشی از نفت و سایر منابع بحرین و در نهایت امر، امروزه با استقرار نیروی دریایی این کشور در بحرین، نشان از عمق استراتژی و سیاست های استعماری آنها دارد.

از لحاظ تاریخی نه تنها عمده جزایر خلیج فارس متعلق به ایران بوده، بلکه بسیاری از بخش های جنوبی خلیج فارس نیز جزء خاک ایران بودند، طوری که در برخی از برهه ها، خلیج فارس به عنوان یک دریای داخلی برای ایران محسوب می گردید. اما در سده های اخیر به دلیل حضور نیرو های استعمارگر اروپایی و ضعف داخلی ایران، خلیج فارس در تسخیر کشور های استعمارگر قرار گرفت و به مرور بخش هایی از کشورمان عملاً از دسترس مستقیم دولت مرکزی و حکام وقت خارج گردید. این امر به خصوص در نقاط دریایی و جزایر خلیج فارس مشهود بوده و امروزه ریشه بسیاری از اختلافات گردیده و بهانه لازم برای دخالت برخی کشور ها را فراهم آورده است. ضعف قدرت دریایی ایران در دوره قدرت نمایی نیرو های استعمارگر، عاملی اساسی برای دخالت این کشور ها در قلمرو ایران محسوب می شد و همین ضعف که عمدتاً به سبب حضور و دخالت های خود آنها به وجود آمده بود، با عناوینی مانند مبارزه با دزدان دریایی و لزوم حمایت از شیخ نشین های تحت الحمایه توجیه می گردید.
در مرور تاریخ بحرین، بحرین از هزاران سال قبل جزو خاک ایران بوده و تاریخ و منابع تاریخی گواه محکمی براین این ادعا است. حقانیت حاکمیت ایران و ملت ایران بر جزیره بحرین آنقدر مسلم و بدیهی بود که انگلستان بعد از حدود دو قرن اشغال این منطقه در نهایت امر از ایران و پادشاه ایران برای توجیه اقدام خود بهره برد و با یک بازی سیاسی در نهایت اشغال بحرین را با عقب نشینی و ضعف سیاسی ایران رقم زد. لذا بعد از موافقت ایران به عنوان کشور دارای حق حاکمیت بر بحرین و تحت فشار بازی های بریتانیا، ایران حاضر بر چشم پوشی از حق قانونی و تاریخی خود گردید و در نهایت امر نیز، به طبع توافقات پشت پرده صورت گرفته، فاجعه جدایی بحرین از ایران رقم خورد. فرستاده سازمان ملل متحد نیز، پس از گفتگو با سران قبایل و افراد متنفذ بحرین، گزارش خود مبنی بر تمایل مردم بحرین به استقلال را به مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل عرضه کرد. شورای امنیت نیز با صدور قطعنامه‏ای در 22 اردیبهشت 1349 استقلال بحرین را خواستار شدند. در این میان نمایندگان مجلس شورای ملی پس از استماع گزارش نمایندگان سازمان ملل، به جدا شدن بحرین از ایران رای دادند. بنابراین این جزیره نفت خیز و مهم از ایران جدا شد و در این روز حاکمیت چند صد ساله ایران بر این نقطه پایان پذیرفت. سرانجام در 23 مرداد 1350، شیخ نشین بحرین استقلال خود را اعلام کرد و ایران به سرعت این استقلال را به رسمیت شناخت1].!!!] اما همین مسئله که برای استقلال بحرین به سراغ ایران آمدند و حمایت ضمنی ایران را گرفتند، خود گواه محکمی دیگری بر حقانیت حاکمیت تاریخی کشورمان محسوب می گردد. حاکمیتی که ورود، حضور و نقشه های استعماری کشور های غربی با وجود چندین قرن نتوانسته بود در مقابل آن کاری از پیش ببرد.

مرور حضور استعمارگران در منطقه نیز حاوی نکات بسیار مهمی است. در اوایل قرن شانزده میلادی با هجوم استعمار پرتغال به منطقه اقیانوس هند و خلیج فارس (‌در سال 1506) ،‌ بسیاری از نقاط استراتژیک منطقه و از جمله جزیره هرمز و مجمع‌الجزایر بحرین نیز (‌ در سال 1521) به تصرف و اشغال آنها در آمد. پس از گذشت حدود یک قرن از اشغال پرتغالیها،‌ شاه‌عباس کبیر در سال 1602 با لشکرکشی به بحرین آنجا را از تصرف اشغالگران خارجی آزاد کرد و مجددا به ایران ملحق نمود. پس از آن، ‌مجمع الجزایر بحرین مدت180 سال مانند گذشته در اختیار و تحت نظر کامل حکومت ایران بود.[2] تا اینکه انگلیسی ها به منطقه وارد شده و به قدرت برتر منطقه بدل گردیدند. در دوره قاجاریه، انگلستان با اهداف استعماری در منطقه خلیج‌فارس و به بهانة برقراری امنیت و با استفاده از ضعف حکومت مرکزی ایران از سال 1820م به بعد، قراردادهایی با شیوخ بحرین منعقد کرد و بعدها نیز مدعی شد با این قرار داد ها بحرین از حاکمیت ایران خارج و تحت‌الحمایة انگلیس شده است. اما مسئله اساسی که رخ داد، با حضور بریتانیا به مدت تقریبی یک و نیم قرن این بخش از سرزمین ایران از حیطه مستقیم حاکمیتی ایران خارج گردید.
سپس ،‌ از 1197 ق/ 1783م احمد بن ‌محمد، از خاندان آل خلیفه و از تیرة عتوبی در نجد عربستان، با استفاده از درگیری‌های داخلی در ایران میان خاندان زند و آغامحمدخان قاجار، وارد بحرین شد. در این زمان انگلستان نیز با از میدان به در بردن رقبای اروپایی خود در منطقه خلیج‌فارس به موقعیت مطلوب‌تری دست یافته بود. از این دوره به بعد، تداوم گرفتاری حاکمان قاجار در برخورد با مدعیان تاج و تخت و جنگهای فرسایشی با روسیه از یک سو و فقدان نیروی دریایی از سوی دیگر باعث ‌شد انگلیسی‌ها از شیوخ قبایل عرب ساکن در سواحل جنوبی خلیج‌فارس برای تحکیم نفوذ و سلطه استعماری خود در خلیج‌فارس استفاده کنند. از آنجا که حکومت قاجار ضعیف و ناکارآمد بود، انگلیسیها با اغتنام فرصت در سال 1820 قراردادی با شیخ سلمان ‌بن احمد آل خلیفه بستند، به دنبال آن نیز قراردادهایی در 1829 م/ 1244ق و 1880 م/ 1297 ق با شیخ عیسی بسته شد که بدون اجازة آنها بحرین با هیچ دولتی قرارداد نبندد و به هیچ کشوری حق تأسیس نمایندگی سیاسی ندهد. با این حال بحرین، رسماً از ایران جدا نشده بود و دولت ایران، بحرین را بخشی از خاک خود و شیوخ آل‌خلیفه را نیز کارگزاران خود می‌شناخت؛ و این امر مورد اذعان و اعتراف آل‌خلیفه و نیز دولت انگلستان بود.

در ژانویه 1968 ،‌پس از اینکه انگلستان اعلام کردکه نیروهایش را تا پایان سال 1971 از شرق سوئز خارج خواهد کرد،‌ دولت ایران از این تصمیم استقبال کرد و اعلام کرد که از حق حاکمیت خود بر بحرین منصرف نشده است. سپس،‌ با طراحی و هدایت انگلستان قرار شد فدراسیونی متشکل از نه شیخ نشین جنوب خلیج فارس و از جمله بحرین در قالب یک کشور واحد پس از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه تشکیل شود. با این بهانه، ایران با نقشه انگلستان وارد مصالحه ای شد که در نهایت امر به تجزیه بحرین منجر شد در حالی که حق حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه نیز با خدعه های بریتانیا همچنان مسئله ساز باقی ماند!!!
اما مسئله تجزیه بحرین از ایران بایستی در کنار پروسه تجزیه کشور های منطقه مورد تحلیل قرار گیرد. نقشه ای که بسیار قبل از حادث شدن مسئله بحرین و با ورود استعمارگران به منطقه در دستور کار آنها قرار گرفته بود. لذا با همین سیاست بسیاری از نقاط ایران و سرزمین هایی که هزاران سال متوالی متعلق به ایران بود با دلایل متعدد و بازی سازی های مداوم از خاک کشور جدا گردید. اما به باور نگارنده با اینکه تجزیه ایران و کشور های منطقه، فراز و نشیب فراوانی داشته اما هر اندازه وابستگی و وادادگی به کشور های استعماری بیشتر می شد، پروسه تجزیه ایران توسط استعمارگران نیز سرعت می گرفت. در این رابطه تجزیه بحرین و بهانه تراشی برای جزایر سه گانه ایرانی درست زمانی رخ داد که ایران وابستگی بسیار شدیدی به کشور های استعماگر داشت. اما همین امر نیز تغییری در سیاست های آنها ایجاد نکرد. در نهایت امر نیز دولت ایران تنها یک ساعت پس از استقلال بحرین آن را به رسمیت شناخت . یک روز بعد،‌ بحرین و انگلستان یک قرار داد دوستی با هدف "مشورت" در مواقع ضروری با یکدیگر امضا کردند. بدین ترتیب ،‌ مسأله بحرین پس از یک و نیم قرن منازعه و کشمکش با‌ سازش و توافق پنهانی انجام شده بین ایران و قدرت های غربی بر سر نقش آتی ایران در منطقه خلیج فارس و اعطای امتیاز به ایران درباره یک مسأله دیگر ارضی کشور یعنی جزایر سه گانه به پایان تلخ خود رسید. در واقع باید گفت بحرین قربانی یک بده و بستان سیاسی شد و آخرین بخش جدا شده از خاک ایران در دوران معاصر به وقوع پیوست.

منبع:
قائم مقامی، جهانگیر. 1341. بحرین و مسائل خلیج فارس، انتشارات کتابخانه طهوری، تهران.
اقبال آشتیانی، عباس، 1348. مطالعاتی در باب بحرین و جزایر و سواحل خلیج فارس، انتشارات اساطیر، تهران.

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد