لطفا پای مطالبه‌گری‌مان را نشکنید؛

دیوارمان از همه کوتاه‌تر است و عمرمان هم

کد خبر: 305013
|
13:41 - 1398/05/17
نسخه چاپی
دیوارمان از همه کوتاه‌تر است و عمرمان هم
مرصادنیوز: امروز روز ما خبرنگارهاست که دیوارمان از همه کوتاهتر است و علی الظاهر عمرمان هم.

به گزارشاسلام آباد خبر،یادداشت*:تقویم را که ورق بزنید آن میانه‌هایش روزی به نام من است؛ منِ خبرنگاری که عصای دستم همیشه بلای جانم بوده است.

می‌خواهم امروز دنیای قلمم را وسط بگذارم و از سر پُرسودایم بگویم که چطور شوق نوشتن و ذوق باز کردن گره‌ای از مشکلات مردم برایم تمام سختی‌های این راه را لذتبخش‌ کرده است.

هرچند شیرینی‌های دنیای جذاب و پرهیجان من گاهی در پس ناملایمت‌ها به تلخی می‌زند و دلم می‌خواهد عطایش را به لقایش ببخشم، اما هربار قدمهایم محکمتر و اراده‌ام راسخ تر می‌شود چون اطمینان پیدا می‌کنم که راهم را درست رفته‌ام.

می‌دانی برای اینکه خبرنگار خوبی شوی باید عاشق باشی، بعد هم کفش آهنین به پا کنی و مهمتر از همه جنگیدن را بلد باشی و گرنه کلاهت پس معرکه است.

از سختی‌هایش همین بس که می‌گوییم دیوارمان از همه کوتاه‌تر است و می‌گویند عمرمان هم!

توهین و توبیخ‌هایمان بیشتر از تقدیرهاست و سایه‌مان هم برای برخی‌ها از آهن مذاب داغ‌تر.

با خبرچین و مچ‌گیر صدایمان نمی‌کنند که می‌کنند، کاسه بشقاب‌ها را سرمان نمی‌شکنند که می‌شکنند، می‌بینی اینجا فقط باید عاشق باشی تا این همه ناملایمات را تحمل کنی.

انصافا خسته شدیم اینقدر کله‌پاچه‌مان کردند و همه‌جا چشم بینا و گوش شنوا صدایمان زدند و از ما خواستند خدماتشان را به مردم گزارش دهیم، محض رضای خدا یکی هم نبود بفهمد من نماینده مردم هستم و باید در مقابل من پاسخگوی رزومه خالیشان باشند.

آقایان مسئولی که با کوچکترین انتقادی از کوره در می‌روید و خشاب صبرتان خالی می‌شود و آنگاه پای مطالبه‌گری مرا می‌شکنید، لطفا از منِ نقاد انتظار میرزابنویس نداشته باشید!

شمایی که در خبرهایتان آماری جابه‌جا شود زمین و زمان را به هم می‌دوزید و مرا متهم به آماتور بودن می‌کنید، یا شمایی که برای اینکه ویرگول فلان جای متن خبرتان باب میلتان نیست قشقرق به پای می‌کنید و طلبکار می‌شوید، اصلا می‌دانید چقدر از عمر با ارزش من پشت دقیقه‌های معطل‌مانده تاخیر و بدقولی جنابتان در جلسات مختلف حرام شد و اعتراضی نکردم؛ پس پای طلب هم در میان باشد طلبکار منم نه شما.

من که بهای باندبازی شما برای تفقد از رسانه‌های همسویتان را با توبیخی که شدم برای جا ماندن از فلان خبر پرداخت کردم، طلبکارترم.

شما که هر وقت از واقعیت‌ها گفتم با فشارهایتان مهر خاموشی بر لبم زدید، چه طلبی از من دارید که اخم و تَخمتان هم همیشه به راه است.

راستش من هم دوست ندارم کسی از من برنجد، اما علیرغم میل باطنی‌ام همیشه این‌طور نمی‌شود البته طبیعی است چون من نمی‌توانم بد را خوب جلوه دهم وبه‌به و چهچه گو باشم.

اما سوزنی به خودمان هم بزنیم بد نیست؛ رسانه‌های محترمی که تریبون‌ مسئولان شده اید و جرات نوشتن چند خط نقد را ندارید، شما را و خودم را به یادآوری رسالتمان دعوت می کنم.

نابلدهایی که پاتوکفش خبرنگارها کرده‌اید و تازه‌واردهای یک‌شبه‌ای که می‌خواهید با تخریب بقیه خودتان را بالا بکشید، از شما هم التماس تفکر دارم.

خلاصه صاحبان این شغل پرطمطراق که از بیرون همه را به وجد آورده، طلبشان بیش از بدهی شان بوده است و کسی نمی‌تواند آنرا کتمان کند.

درد مردم را حس کردن درد بزرگی است و گاهی دلت می‌سوزد از این همه مشکلاتی که اراده‌ای برای رفع آن پیدا نمی‌کنی؛ برای مرهم شدن بر این دردها گاهی بشیر می‌شوی و گاهی منذر تا گرهی از این کلاف سردرگم باز شود.

راستی از همه بیشتر دلم برای تیترهایم هم می‌سوزد، بیشترشان زخم دارند...

    نظر شما

    دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد

    پربازدیدترین ها