بخش اول/ شاه ویسی در گفت‌وگوی تفصیلی با دانا مطرح کرد؛

روشنفکران اقتصادی لیبرال در دولت سازندگی شکل گرفتند/ بودجه برای دولت ابزار مهندسی افکار عمومی است، نه اداره کشور!

کد خبر: 306670
|
17:41 - 1399/11/06
نسخه چاپی
روشنفکران اقتصادی لیبرال در دولت سازندگی شکل گرفتند/ بودجه برای دولت ابزار مهندسی افکار عمومی است، نه اداره کشور!
کارشناس مسائل اقتصادی با بیان اینکه دولت احمدی‌نژاد با بازخوانی عدالت سرکار آمد ولی درنهایت مردم از عملکرد او ناراضی بودند، گفت: در دولت سازندگی مدیریت اقتصادی و تفکری جدید با عنوان روشنفکری اقتصادی وارد ایران شد که مبتنی بر تفکر لیبرالی شکل‌گرفته بود و تا امروز ادامه دارد.

به گزارشاسلام آباد خبر، خبرنگار اقتصادی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ اقتصاد ایران در سه دهه اخیر با نابسامانی‌هایی به دلیل تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌های مواجه شده است. امروز مشکلات اقتصادی کشور متوجه لیبرال‌ها و نئولیبرال‌هاست که سه دهه پیش توصیه‌ها و سیاست‌های صندوق بین‌المللی پول را با عنوان سیاست‌های تعدیل اقتصادی در ایران پایه‌ریزی کردند.

با توجه به شروع گام دوم انقلاب شبکه اطلاع‌رسانی راه دانا در مورد جایگاه و نقش دولت‌ها در مشکلات اقتصادی کشور گفت‌وگوهایی انجام داده است. نخستین گفت‌وگو با ساسان شاه ویسی تحلیلگر مسائل اقتصادی و اقتصاد سیاسی و عضو هیئت‌علمی دانشگاه انجام‌شده که در دو بخش منتشر خواهد شد.
 
بخش نخست این گفت‌وگو را که در ادامه مشاهده می‌کنید که به بررسی اقتصاد سیاسی دولت‌های سازندگی، اصلاحات و مهرورزی می‌پردازد و بخش دوم آن نیز در خصوص دولت یازدهم و دوازدهم و اقتصاد پسابرجام مطالبی طرح خواهد شد.
 
شاه ویسی معتقد است که در سال‌های ۶۶ تا ۶۸ اتفاقاتی در اقتصاد ایران رخ داد که در سال ۷۰ منجر به رشد ۲۰ درصدی اقتصاد شد و دیگر این موضوع تکرار نشد.
 
وی تأکید دارد برنامه اول پنج‌ساله توسعه باعث ورود قرائت جدیدی در سازندگی کشور، مدیریت اقتصادی و ورود تفکری جدید با عنوان روشنفکران اقتصادی شد که این روشنفکران معمولاً مغلوب دانش اقتصاد مبتنی بر تفکر لیبرال بودند.
این کارشناسان اقتصادی نتیجه عملکرد دولت اصلاحات را سرکار آمدن دولت احمدی‌نژاد می‌دادند که بازخوانی عدالت و باز توزیع منابع شعارش بود ولی باز در اینجا مردم از عملکرد دولت در سال‌های پایانی ناراضی بودند.
 
شاه ویسی مشکل اقتصادی ایران را دولتی بودن آن می‌داند و می‌گوید: دولت کارکرد خودش را در مهندسی بودجه پیدا می‌کند و با بازی بودجه‌ای می‌خواهد بگوید به فکر مردم است؛ به همین دلیل با انبساطی کردن اقتصاد سعی می‌کند از مردم رأی بگیرد.وی تأکید می‌کند که عملکرد دولت دوازدهم باعث افزایش ضریب جینی و کاهش شدید قدرت خرید مردم و افزایش فاصله طبقاتی شده است.
 
مشروح بخش نخست را در ادامه مشاهده می‌کنید:
 
اقتصاد دوران پهلوی، اقتصادی وابسته بود
 
راه دانا: ارزیابی شما از اقتصاد دهه اول انقلاب از سال ۵۷ و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا سال ۶۸ و پایان جنگ تحمیلی و قبل از آغاز به کار دولت سازندگی چیست؟ بخصوص اینکه در اوایل سال ۶۰ شهید آیت‌الله بهشتی قبل از شهادتشان انتقادات زیادی به اقتصاد آن روزهای کشور داشتند؟
 
شاه ویسی:اقتصاد ایران را می‌بایست به شکل یکپارچه مورد ارزیابی قرار داد و اگر قرار است یک اندازه‌گیری زمانی و یا تاریخی از استعداد اقتصاد سیاسی ایران، رابطه میان نهاد قدرت و نهاد ثروت در کشور را مورد پیمایش قرار دهیم، بایست ساختار گذشته آن را مورد ارزیابی قرار دهیم و ببینیم مثلاً قبل از انقلاب دست‌مایه و یا درون‌مایه اقتصاد کشور چه بوده است؛ آیا برآمده از ظرفیت‌های اقتصادی ملی بوده یا برآمده از رژیم سیاسی حاکم بوده و خروجی آن مثلاً یک اقتصاد وابسته را ایجاد کرده است.
 
متأسفانه دست‌مایه اقتصاد سال‌های اولیه انقلاب، یک اقتصاد وابسته بود که نزدیک به ۹۰ درصد از ظرفیت اقتصادی ما، خودش را در قاعده درآمدهای نفتی پیدا می‌کرد که آن‌هم دیرینگی نداشت و بر اساس اندازه‌گیری‌های اقتصاد سیاسی و سهم النقش نفت در چرخه‌های تجاری و چرخه‌های اقتصادی ایران بود و به نظر می‌رسد که یک دوره حداکثر ۴ ساله را رژیم پهلوی هم توانست از ظرفیت‌های نفت به شکل اصولی و با منطق نظام برنامه‌ مبتنی بر دانش اقتصادی را به وجود بیاورد.
 

البته قبل و بعدازآن نیز دچار یک سری افتادگی‌ها شد؛ شاید پیش از آن سطح درآمد نفت پایین بود و منطقی به نظر نمی‌رسید اما رابطه‌ای که در کشور با سرمایه‌گذارهای نفتی و اقتصادی تعریف شده بود و باز دریافتی که از آن درآمدها به وجود آمده بود، حداکثر یک اندازه بسیار محدودی را توانسته در توسعه اقتصادی نقش داشته باشد. حتی اگر بخواهیم دوره دوم پهلوی را مورد ارزیابی قرار دهیم شاید لازم باشد که بگوییم که خود دوره پهلوی دوم چه دستاوردهایی را توانست بود از دوره پهلوی اول به دست بیاورد.

در اقتصاد سیاسی دسته‌بندی وجود دارد و می‌گویند که زمانی که تغییرات سیاسی به وجود می‌آید و نظام سیاسی دچار متلاشی شدن، فرورفتگی و یا تغییر و تحولی می‌شود؛ باعث بازخوانی اصول و قرائت جدیدی از رویکردهای سیاسی در ساختارش می‌شود؛ عمدتاً سعی می‌کند یک دوره‌ای را به سمت تثبیت برود و سعی دارد از همه ظرفیت‌ها و عوامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی محیط خارجی استفاده کند تا خودش را تثبیت کند و بعد از دوره تثبیت و زمانی که احساس کرد که تمام عوامل در اختیارش هست، آن زمان به سمت تعریف دامنه دوره رشد می‌رود؛ چه در دوره پهلوی اول و چه پهلوی دوم و چه در دوره دهه اول انقلاب را بررسی می‌کنیم یک دوره تثبیت را پشت سر گذاشتیم.
 
در سال ۱۲۸۵ بعد از اتفاقاتی که رضاخان را روی می‌آورد تا حدود شهریور ۱۳۲۰ که به هر شکل پهلوی اول کنار رفت و پهلوی دوم سرکار آمد را می‌توان گفت در دوره هرکدام از پهلوی‌ها یک دهه با تغییرات و تحولات به دنبال تثبیت کنند.
 
دهه اول انقلاب هم‌دوره تثبیت نظام سیاسی بود؛ حالا اگر نگاه ما مبتنی بر ساخت اقتصاد مردمی باشد که متأسفانه یا خوشبختانه ساخت‌های اقتصادی مدرن عمدتاً با رویکرد لیبرال هستند. رویکردهای لیبرال بخش بزرگی از ظرفیت‌های خودشان را بر شانه مردم قرار می‌دهند؛ چه آن‌ها که ثروتمند می‌شوند و چه افرادی که کارگر خواهند شد اما در این تفکر بخش بزرگی از دامنه ظرفیت و قابلیت استعداد اقتصادی در حوزه مردمی بودن اقتصاد تعریف می‌شود.
 
بخش خصوصی سهم بسیار بالایی را در اقتصاد می‌گیرد. چرخه‌های تجاری و تحرک و پویایی در اقتصاد جایگزین چرخه‌های اقتصادی می‌شود که صرفاً به تورم و نقش سرمایه‌گذاری و رشد اقتصادی می‌پردازد و زمانی که چرخه‌های تجاری فعال می‌شود، ظرفیت و بالندگی اقتصادی مقرون‌به‌صرفه می‌شود و ارزش‌افزوده بیشتری حاصل خواهد شد.
 
دهه نخست در پهلوی اول و دوم باعث دوره‌ای شد که از آن به‌عنوان دوره رشد یاد می‌کنند. ما در دوره پهلوی اول تغییری در مکانیسم اقتصادی داشتیم که صرفاً بر اساس فروش نفت نبود و بخشی بر اساس ورود مستشاران و قدرت ورود خارجی‌ها چه برای استفاده خودشان و چه به جهت پل قرار دادن ایران آمدند و ظرفیت‌های اقتصادی را ارتقا دادند؛ درحالی‌که جریان سرمایه‌گذاری خارجی مبتنی بر یک دیدگاه، یک جریان و یک رویکرد سیاسی دهه دوم خودش را نیز پشت سر گذاشت که از آن به‌عنوان دوره رشد یاد می‌کنند.
 
یک دوره سومی هم وجود دارد که از آن به‌عنوان فضای باز یا فضای بسته یا نیمه بسته نام می‌برند. می‌گویند این چرخه زمانی کامل خواهد شد که بعد از تثبیت اقتصاد سیاسی (رابطه یک‌نهاد قدرت و ثروت) و بعد رساندن آن به تحول، پویایی، ارزش‌افزوده، صرفه و تولید ثروت دوره رشد خواهد بود و زمانی که این اتفاق افتاد؛ مشکلات اجتماعی و به‌خصوص مشکلات اقتصادی را توانستید به میزان حداقل کاهش دهید؛ آنگاه رویکردهای جدیدی با عنوان هویت خواهی، مطالبات عمومی - اجتماعی و در جریان‌های سیاسی جدیدی حاکم خواهد شد.
 
با توجه به پروسه فوق که اشاره شد؛ در دورۀ پهلوی اول منجر به خروج او از کشور و در دوره پهلوی دوم منجر به انقلاب اسلامی شد و به نظر می‌رسد که در دوره بعد از انقلاب و به‌ویژه در دهه اول بر اساس مبانی و اصول انقلاب اسلامی و آنچه از مکتب امام خمینی (ره) قابل‌استفاده شد و توانستیم با توجه به مشکلات جنگ، جریان گروهک‌ها، فشارهای خارجی، پایین آمدن ملی (درآمد نفت)، دهه اول رویکرد تثبیت در حوزه اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اجتماع پشت سر گذاشتیم.
 
در دهه اول انقلاب هم یک دوره ازدست‌دادگی داشتیم
 
 
حالا به نظرم در دهه اول انقلاب هم یک دوره ازدست‌دادگی داشتیم زیرا بنیان‌های اقتصادی وابسته و با قرائت خارجی وجود داشت؛ همچنین افراد با محوریت شاهنشاهی تمام ارکان اقتصادی کشور را در اختیار گرفته بودند و وقتی می‌خواهید این زنگارها را از اقتصاد خارج کنید، جایگزین کردن آن باعث اتفاقاتی خواهد شد. این جایگزینی را در مدل اقتصاد سیاسی به فرصت‌طلبی و یا کامیابی تعریف می‌شود.
 
معتقدم چون خیلی از افراد درگیر جریان اصلی انقلاب بودند، در دوره تثبیت نظام در امر حکمرانی قرار داشتند و آن زمان خروج جریان بزرگی از نخبگان و کارگزاران و متوقف شدن تعداد زیادی از چرخه‌ها ازجمله چرخه اقتصاد و بار به گردش درآوردن دوباره آن با توجه به کمبود منابع و همچنین مطالبات از جنس انقلاب، مشکلات آن دوره هستند و یک پویش و حرکتی از حاشیه به متن، از روستاها به شهرها، از شهرها و مراکز استان‌ها و تهران هم رخ داد و در یک دوره دچار افتادگی اقتصادی بودیم؛ درعین‌حال سعی می‌شد مبانی و اصول خود را بازخوانی کنیم و با یک قرائت جدید مبتنی بر قرائت انقلاب از اقتصاد ایران، صحنه‌آرایی دوره تثبیت و رشد اقتصادی را شکل دهیم.
 
 
خسارت جنگ بر اقتصاد ایران چقدر بود؟
 
راه دانا: در آن دوره جنگ تحمیلی را هم داشتیم و جنگ تا چه میزان بر اقتصاد آن زمان ایران تأثیر داشت؟
 
شاه ویسی:به‌طورکلی جنگ باعث از بین رفتن منابع و از دست رفتن اقتصاد و عقب‌ماندگی یک کشور می‌شود؛ بسیاری از زیرساخت‌هایی که خارجی‌ها با پولی نفتی که بردند و ایجاد کرده بودند مانند ساخت بندر، اسکله، پالایشگاه و... که برای ما فراهم‌شده بود و همان حداقلی‌ها ما را در رتبه ۳۵ اقتصادهای جهان قرار داده بود اما همان‌ها را جنگ از بین برد و یک خسارت بزرگی برای کشوری که از ۹۰ الی ۳۰۰ میلیارد و برخی هم ۱۰۰۰ میلیارد تومان اعلام می‌کنند و با توجه به اقتصادی ایران و کل بودجه برابر است بااینکه ۲ یا ۳ سال در کشور هیچ اتفاقی نیفتاده و چرخه اقتصادی وجود نداشته است و در این حالت دچار از دست رفتگی خواهید شد.
 
پس در وهله اول جنگ ما را دچار از دست رفتگی و عقب‌ماندگی کرد، اما به نظر می‌رسد تفکر انقلابی که خودش را بر فضای دوره جنگ و فضای اقتصادی دوره جنگ مسلط کند و تا حدودی خود را بر دامنه برنامه‌ریزی و بودجه‌ریزی کشور مسلط و سعی کرد ساختارها را تغییر دهد و آن‌ها را بهره‌ور‌تر کند و سعی شد ساختارهای عمرانی را ساختارهای دفاعی و ساختارهای تحولی را ساختارهای تحولی چابک از جنس پدافند عامل و غیرعامل در حوزه اقتصاد دفاع کردیم و در درون‌مایه خودش برخلاف آنچه که کشورها فکر می‌کنند که کشوری دچار جنگ و دست رفتگی خواهد شد اما در ایران باعث بازخوانی و قرائت‌های ملی و هویتی را به وجود آورد که می‌تواند روند حرکت به‌سوی استقلال و خوداتکایی را شکل دهد که از این نظر دوره جنگ با همه هزینه‌هایی که داشت اما توانست روند خوداتکایی و حرکت به سمت استقلال اقتصادی را برای ما به وجود بیاورد.
 
 
برنامه پنج ساله اول ضعیف بود اما.../ چرا نظام نخست وزیری منحل و رئیس جمهور همه کاره شد
 
راه دانا: سال ۶۸ و بعد از جنگ تحمیلی، دولت آقای هاشمی رفسنجانی سرکار آمد و قانون اول برنامه توسعه پنج‌ساله توسعه نوشته شد؛ عملکرد اقتصاد ایران در آن زمان چگونه می‌بینید؟
 
شاه ویسی:نگاه کنیم که در دوره افتادگی سال ۶۶ تا ۶۸ چه اتفاقاتی در اقتصاد ما افتاد که در سال ۷۰ منجر به رشد ۲۰ درصدی اقتصاد شد که در سال‌های بعد تکرار نشد، مگر در سال ۹۵ که از طریق فروش نفت به رشد اقتصادی ۱۲.۹درصد رسیدیم که البته همین آمار محل اختلاف ما با دولت است؛ البته رشد اقتصادی سال ۹۵ ناشی از فروش نفت بوده اما در سال ۷۰ که نام آن جریان سازندگی نام گرفت، توانست با رشد اقتصادی، کشور را از ورطه افتادگی نجات دهد و ۸۰ تا ۹۰ شهر را با دست‌خالی ساختیم آن هم با اقتصادی که ۷۰ یا ۸۰ درصد زیرساخت آن براثر جنگ از بین رفته بود. به این دلیل نمی‌خواهم برنامه اول توسعه را محکوم می‌کنم؛ اما اگر برنامه‌های بعدی مقایسه کنیم، یکی از برنامه‌های ضعیف بود زیرا سابقه برنامه‌نویسی بعد از انقلاب را نداشتیم و حتی بودجه‌ریزی‌ها در سال‌های اولیه جنگ به دلیل چالش‌هایی که در ساختارهای مدیریتی، دچار مشکل بود. در آن سال‌ها روزهایی بود که نه قوه قضائیه و نه قوه مجریه داشتیم؛ در آن دوران رئیس مجلس رئیس دو قوه دیگر بود و هم باید از راه دور جنگ را اداره می‌کرد.
 
وقتی این مسائل را کنار هم قرار می‌دهیم با توجه به چالش‌ها، هزینه‌ها و افتادگی‌ها و دشمنی‌هایی که علیه انقلاب و کشور بود و از طرف دیگر در ایجاد تأمین برای تکمیل زنجیره ساخت در کشور را به وجود آمد و تکانه اول، تکانه مناسبی بود؛ البته در سال ۶۸ و دهه ۷۰، دوره رشد بعد از تثبیت را شروع کردیم. 
 
 
به نظر می‌رسد نبود جریان نخبگی فعال که مثلاً ظرفیت دانشی پیدا کرده و آمادگی تصدی امور را داشته باشد؛ البته تعدادی سیاستمدار بودند که سابقه عبور از چنین تلاطم‌ها و بحران‌ها را هم نداشتند و به مدد پروردگار بود که انقلاب بعد از سال ۶۷ حفظ شد؛ همچنین برکات وجود امام خمینی (ره) و منظومه فکری و ادبیات ایشان و چه قاعده‌ای که مقام معظم رهبری در ابتدای رهبری خودشان با تغییراتی که در زیرساخت‌ قانون اساسی کشور به وجود آمده بود که شاید اکنون دچار چالش افتادگی باشد اما در آن زمان انقلاب را حفظ کرد؛ زیرا نظام قوه مجریه که مسئول اداره و امور اجرایی کشور بود بعد از سال ۶۸ پویاتر و متحرک‌تر شده بود آن‌هم با حذف جایگاه نخست‌وزیری، رئیس‌جمهور فعالیت بیشتری پیدا کرد؛ همین ظرفیت و قابلیت در سایر حوزه‌ها نیز اتفاق افتاد.
 
البته در دو سال قبل از جنگ دچار کمبود منابع بودیم و آن نامه‌ای که به حضرت امام نوشته شد که امروز محل چالش خیلی‌ها است اما دو سال آخر جنگ با توجه به کمبود منابع و نبودها و اینکه فقط ۲۵ درصد بودجه کشور، صرف جنگ می‌شد و توانستیم جنگ را یک سال دیگر اداره کنیم اما در مقابل دشمن ما صدام، همه‌چیز را در اختیار داشت حتی بدون اینکه هزینه‌ای انجام دهند درحالی‌که یک کشور بزرگ نفتی هم بود.
 
اگر دو سال آخر جنگ را با زیرساخت سازنده منابع برنامه اول ادغام کنیم، آن‌وقت می‌توان گفت برنامه اول توسعه در حداقل خود برای کشوری که سامانه برنامه‌ریزی نداشته و سامانه بودجه‌ریزی به‌طورکلی تغییر کرده بود و اختلافی در نگاه سیاسی حکمرانی برای نحوه اداره اقتصاد جامعه وجود داشت؛ حزب جمهوری و جریان موتلفه اسلامی یک نگاهی به اداره اقتصاد (چه سنتی که مبتنی بر تحول در نقش بازار در اقتصاد بود). دیدگاهی که دولت میرحسین موسوی به اقتصاد داشت و اینکه بایستی یک رویکرد سوسیالیستی داشت و تمرکز را بر دولت و مداخله همیشگی دولت می‌دانستند و این جریانی نهایتاً باعث ایجاد آشوب در حوزه تصمیم سازی در حوزه اقتصاد سیاسی شد.
 
اگر هرکدام از این موارد می‌تواند یک اقتصاد را دچار از دست رفتگی کند را وارد مدار ارزیابی خودمان کنیم آن زمان واقعی‌تر می‌توانیم بگویم که برنامه اول در حداقل‌های خودش باعث ایجاد یک تکانه شد؛ هرچند یک هزینه‌هایی برای کشور داشت و آن هزینه واردکردن قرائت جدیدی در سازندگی کشور بود، واردکردن یک قرائت جدیدی از مدیریت حوزه اقتصادی و ورود طیف و جدید تفکری با عنوان روشنفکران اقتصادی بود که این روشنفکران عمدتاً مغلوب قرائت و دانش اقتصاد مبتنی بر تفکر لیبرال بودند؛ و این‌ها وارد نظم اقتصادی- انقلابی شدند که سعی می‌کرد شایستگی خود را به سمت استقلال اقتصادی سوق دهد و پیدا کند.
 
البته نباید فراموش کنیم که این آمدورفت‌های افراد و تفکر جدید در اقتصاد موجب ارتقا شد و امروز از آن بهره‌برداری می‌کنیم. اگر اصول و مبانی را مستحکم بسته باشیم؛ که مفروضات این‌چنینی را بتوان وارد معادلات حکمرانی کنیم و بتوانیم بر آن مسلط شویم، موافق هستم که وجود آن‌ها خوب است اما اگر نتوانیم مسلط شویم، همین وضعیت امروز رخ می‌دهد. اگر اقتصاد سیاسی دهه چهارم انقلاب را اندازه‌گیری کنیم به‌شدت بدتر از دهه بعد از جنگ است زیرا می‌گویم دوره رشد را نیاز داشتیم، اما رشد با چه چیزی؟ چرا اصرار داری در اقتصادی مانند ایران فقط دولت‌ها رشد را انجام دهند، اشکالی ندارد و همان سال ۶۸ می‌خواستیم دیگران را بیاوریم؛ چرا امروز دیگران را نمی‌آوریم و دوراهی در همین تفکر وجود دارد، ازاین‌جهت اگر بخواهیم معدل‌گیری و کار نمایی ارائه دهیم، می‌گوییم درست است که سازندگی وجود داشت اما یک قرائتی از مدیریت وابسته را در کشور به وجود آورد که نفت بفروشیم و بسازیم و کاری انجام دهیم و به سمت بهره‌ور کردن سایر عوامل اقتصادی در کشور نرفتیم. ازاین‌جهت تقریباً اکثر برنامه‌هایی که در کشور مورد ارزیابی قرار می‌گیرند، برنامه‌های مذمومی هستند زیرا نتوانستند اقتصاد سیاسی را مدرن کنند و نقش مردم، بخش خصوصی و تعاونی‌ها را به فعالیت برسانند و از یک‌جهتی نقش دولت و اقتصاد مبتنی بر بودجه دولتی را سعی کردند به‌شدت افزایش دهند.
 
 
 
راه دانا: بعد از دولت سازندگی، دولت‌های اصلاحات و مهرورزی سرکار آمدند، نقش این دولت در اقتصاد چه بود و چه قدر توانستند کشور را به سمت یک اقتصاد مطلوب و مورد انتظار سوق دهند؟
 
شاه ویسی:به نظرم در سال‌های ۵۸ تا ۶۸ دوره تثبیت و در سال‌های ۶۸ تا ۷۶ دوره رشد گذراندیم و از سال‌های ۷۶ تا ۸۴ به‌طرف مطالبات اجتماعی، هویت خواهی و اجتماعی کردن حتی اقتصاد رفتیم که اسم آن را اصلاحات گذاشتند؛ البته در اقتصاد سیاسی آن را دوره فضای باز یا نیمه بسته سیاسی می‌نامند یعنی یک ظرفیتی ایجاد شد؛ اقتصاد و فرهنگ صد درصد دولتی و جامعه صد درصد انقلابی بود و یک شرایط جدیدی به وجود آورد و سؤالات و انتقاداتی مطرح شد؛ آن‌قدر دچار آنارشی از درون شدیم و اگر یک سری قرائت‌های دوره اصلاحات را نگاه کنیم نه‌فقط استراتژی‌ها و راهبردهای اصول اهداف نظام تغییر یافت بلکه خواستار بازخوانی در اهداف نظام هم شد و می‌خواستند مبانی و اصول را تغییر دهند و اصلاً قرائت ما از قرآن باید یک قرائت مدرن باشد.
 
بسیاری از بزرگواران که در سال‌های اول انقلاب بر اساس همین قرائت واضح و ساده از معانی و نصوص انقلابی در دهه بعدی همین افراد، این محکمات را به شبهات تبدیل کردند و از این شبهات خواستند پلی به‌عنوان هویت و تجددطلبی در متن انقلاب را به وجود بیاورند که گویا انقلاب کمی عقب‌نشینی کند یا از آرمان‌ها و ارزش‌ها دست‌برداریم. آن‌وقت می‌توانیم به سرمنزل مقصود برسیم که تاکنون هم این افکار و نگاه وجود و ادامه دارد.
 
در اقتصاد سیاسی می‌گویند اگر نظم اقتصادی قدرتمند عمل کند، از درون آن، نظم سیاسی شکل می‌گیرد یعنی اگر حکمرانی منابع، امکانات و ثروت کشور را درست توزیع کند، مردم به‌طرف اعتراض و اعتراضات فراگیر به تقاضای عدالت و بعد به تقاضای فروپاشی نخواهند رفت و اعتراضات فراگیر نخواهد شد.
 
 
نباید دولت را رانتی و امضاهای طلایی را ایجاد می‌کردیم
 
البته اتفاقاتی که در دوره دوم دولت سازندگی رخ داد که از آن تقریباً سال ۷۴ یاد کنیم که نرخ تورم ۵۲ درصدی داشتیم؛ البته در سال ۷۰ و ۷۱ ما نرخ رشد ۱۲ و ۱۴ درصدی داشتیم و خیلی خوب بود زیرا زیرساخت‌های بعد از جنگ را بازسازی و شهرها و پالایشگاه‌هایی ساخته شد و ظرفیت‌های مختلفی را شکل داد و امروز بخش بزرگی از ظرفیت اقتصاد کشور، وام‌دار آن دوره است اما متأسفانه از بخش بزرگی از استعداد و منابع انسانی غافل شدیم و نباید اقتصاد را در مدار قدرت سیاسی نگه می‌داشتیم و نباید دولت را به دولت رانتی تبدیل و امضاهای کلیدی را حاکم می‌کردیم ودرنهایت نیابد یک نوکیسگی در مدیران دولتی به وجود می‌آوردیم که از درون، ساخت را دچار برخاست و مخالف دیدگاه اولیه در مواجه با خودش قرار دهد و وقتی قصد برخورد با آن‌ها را دارید به مخالفان و اپوزیسیون شما تبدیل می‌شوند؛ یعنی سؤال می‌کنید که چرا سوءاستفاده مالی کردید و فرد از دوره دولت خارج می‌شود با ظرفیت اقتصادی که به وجود آورده یک صحنه و پدیده اقتصادی را در اختیار گرفته و با ایجاد یک روزنامه و کم‌کم جریان مدنیت را شکل می‌دهد. در گذشته کسی به جریان مدنیت توجه نمی‌کرد و امروز می‌خواهد در خدمت قدرت باشد درصورتی‌که نباید در خدمت قدرت باشد و بلعکس قدرت باید در اختیار مدنیت قرار گیرد که اصول و اهداف ملی و متعالی خودش را محقق کند و این اتفاق نیفتاده است.
 
 
 
 
در دوره اصلاحات سعی شد که از سوداگری اقتصاد سیاسی حداکثر بهره‌برداری را کنند
 
دانا: اقتصاد در دوره اصلاحات برخلاف دوره سازندگی بود؟
 
شاه ویسی:در دوره اصلاحات سعی شد که از سوداگری اقتصاد سیاسی حداکثر بهره‌برداری را انجام دهند و شاید لازم بود در بعضی جاها قرائت جدیدی را تعریف کنند. در اقتصاد سال‌های ۸۲ و ۸۳ که پیش‌نویس برنامه چهارم نوشته شد، مقام معظم رهبری گفتند که شما برنامه‌ای را می‌نویسید و در آینده یک جریان سیاسی دیگری در مجلس یا در دولت دیگری سرکار می‌آید و اتفاقات دیگری می‌افتد و ناخودآگاه دچار فردیت می‌شویم فردیت نه به معنای یک شخص بلکه یک جریان است و معتقد هستیم تنها این جریان بر حق است.
 
اکنون ما به‌طور ناخودآگاه دچار فردیت شده‌ایم؛ فردیت به معنای یک شخص نیست، بلکه یک جریان است و معتقد هستیم تنها این جریان بر حق است؛ که همه بد می‌شوند، آن‌قدر بد که یا ضدانقلاب و یا ضد اسلام می‌شوند. وقتی این‌گونه بخواهید صحنه را بچینید بایستی چیرگی جریان اقتصاد سیاسی آن‌قدر ظرفیت و قابلیت داشته باشد که اولاً از تمام نخبگان حوزه مدیریت استفاده شود. امروز وقتی رئیس قوه مجریه تغییر می‌کند یعنی یک نفر می‌رود و فرد دیگری سرکار می‌آید؛ اما ناگهان می‌بینید انگار یک شهر آدم می‌رود و یک شهر آدم دیگر می‌آید.
 
فردی در حال سپری کردن در دوره دکترا در دانشگاه خوارزمی بود و در دولت دهم به‌عنوان کارشناس سیاسی برای فرمانداری یک شهرستان آزمون داده بود اما وقتی دولت تغییر کرد، اجازه ندادند این فرد سرکار باشد و جای او یک فردی با مدرک فوق‌دیپلم گذاشتند زیرا در ستاد انتخابات فلان فرد بود؛ این نشان می‌دهد دچار یک چنین از دست رفتگی شدیم.
 
حالا وقتی دوره اصلاحات را اندازه‌گیری می‌کنیم، می‌خواهیم یک سری از اشتباهات در بخش اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتی دینی را اصلاح کنیم و برخی مسائل مبتلابه مسائل دینی را وجه معامله حضور خودشان کردند؛ درعین‌حال برخی هویت، امنیت و ثبات را دستمایه معامله کردند اما همین‌ها درجایی به انتخاب عمومی، قانون، قانون اساسی، ولی‌فقیه احترام نمی‌گذارند و حتی اسلام را زیر سؤال می‌برند و فقط به این دلیل که حضورداشته باشند.
 
 
چرا جریان آقازادگی ایجاد شد؟
 
شما لازم باشد یک اصلاحات و ساختن جدیدی به وجود بیاورید و این را نمی‌توان منکر شد؛ آن‌هم به این دلیل که این چیرگی هسته قدرت خیلی چسبندگی دارد و وقتی می‌خواهید آن را اصلاح کنید، به خیلی‌ها فشار وارد می‌شود و عموماً هم افرادی از جنس قدرت هستند یا سیاسی، یا فرهنگی و یا رسانه‌ای هستند.
 
به نظرم بعد از دوره ۷۶ تا ۸۴ دامنه هویت خواهی شکل گرفت به دلیل اینکه هر دو از دست رفت یعنی هم اصول و ارزش‌ها ظرفیت‌ها و مکارم انقلاب داشت دچار از دست رفتگی شد، زیرا ما خیلی از اعتراضات به دلیل وضعیت اقتصادی نبود البته در دوره سازندگی اعتراضات اقتصادی را داشتیم اما دوره بعدی یک سری قرائت‌های مبهم و مشکوک وارد دیدگاه‌های فکری می‌شد که متأسفانه با تأخیر عموم مردم و جریان مدنیت متوجه شد به اسم این‌که می‌خواهند اصول، مبانی، سیاست‌ها و راهبردهای اصلاح شود در حال از دست دادن اصل آن‌هم هستند و یک قرائت جدید تعریف شد که از ۸۴ تا ۹۲ را با خودش همراه کرد و آن این بود که همه این موارد را که می‌گویید، قبول؛ تکلیف ما در این میان چه می‌شود؛ پس چرا ضریب جینی، فاصله طبقاتی و فقر افزایش پیدا می‌کند؟ چرا جریان آقازادگی به یک فرصت جدیدی تبدیل می‌شود، چرا سیاستمدارهایی که خودشان شعار مرده باد و زنده‌باد سر می‌دهند همیشه هستند و هم منفعت دارند و دارای کاخ‌های و زندگی آن‌چنانی و بچه‌هایی آن‌ها در خارج از کشور هستند که این تبدیل شد به یک تغییر یافتگی از آن جریان تثبیت، رشد و هویت خواهی است که به نظرم می‌رسد بخشی ناشی از فضای نیمه‌باز سیاسی سال ۷۶ تا ۸۴ بود اما درعین‌حال یک واقع‌نگاری را به وجود آورد که خروجی آن تصمیم مردم شد که در سال ۸۴ گرفتند و یک دولت را با شعارهای مردم‌پسند و حرکت خودش را به سمت بازخوانی عدالت و باز توزیع منابع در کشور برد.
 
 
دانا: آیا به شکل کلی جریان‌هایی تفکیک کنیم، رویکردهای اقتصادی آن‌ها چیست و دولت و نهم دهم چگونه بود؟
 
شاه ویسی:رویکردهای عده‌ای در اقتصاد به سمت رشد پرسرعت است که مانند کشورهای غرب‌گرا می‌شوند و عده‌ای هم به سمت باز توزیع مانع می‌روند. از زمان پهلوی تا الآن عمدتاً اقتصاد سیاسی ما مبتنی بر قدرت دولت مرکزی بوده، سعی کرده است با باز توزیع ثروت ناشی از فروش نفت با روش‌های مختلف دم مردم را ببیند و راضی نگه دارد یک روز با کوپن یک روز با شغل و روز دیگر با کاهش نرخ تورم؛ اما یک جریانی دیگری هم هست که می‌گوید ولو اینکه تورم افزایش پیدا کند، بایستی سعی کنیم مثلاً جریان اشتغال و تولید را افزایش دهیم که ثروت بیشتر شود که در نوع خودش خیلی خوب است زیرا دیگر زیاد به نفت نیستند اما متأسفانه این جریان تولید محدود به یک عده خاص است و دوباره صدای مردم درمی‌آید یعنی در جنس اقتصاد سیاسی ما چه به‌طرف باز توزیع بروید مثل دوره دولت نهم و دهم، درنهایت صدای مردم را درمی‌آورند.
 
 
متأسفانه مجلس از دوره اول تا به امروز مظلوم است
 
از سال ۶۸ تا سال ۸۴ که حدود ۱۶ سال است باز اینجا هم‌صدای مردم درمی‌آید، زیرا اقتصاد ایران به‌شدت دولتی است و قابلیت خودش را در مهندسی بودجه پیدا می‌کند؛ ۷۰ الی ۸۰ درصد کل بودجه هزینه‌های عمومی و حقوق کارکنان است و حدود ۲۵ درصد می‌ماند؛ هرچند برای بودجه ۱۴۰۰ هر چه توانستند، آوردند که بگویند فکر مردم هستند و این بازی بودجه‌ای، جریانی است که در انبساطی کردن اقتصاد همیشه سعی می‌کند از مردم رأی بگیرد  و این موضوع در اقتصادهایی که هسته مرکزی آن، دولتی است با بازی بودجه‌ای آن ۲۰ الی ۲۵ درصد را طعمه قرار می‌دهند.
 
متأسفانه یا خوشبختانه مجلس از دوره اول تا به امروز به نظر می‌رسد همان مجلس اول و هم مجلس کنونی مظلوم هستند، زیرا دنبال این جریان بودجه‌ای می‌روند؛ حالا اینکه این دوره می‌توانند این پوسته را بشکنند و اقتصاد را مردمی، عمومی‌تر و بخش خصوصی و تعاونی را بیشتر درگیر کند و بتواند این خود انتظامی که از فرهنگ ما به دور شده را برگرداند اقتصاد سیاسی ما با هسته دولتی عموم از آن دور است.
 
در دوره ۸۴ تا ۹۲ حرف‌های خوب زدند؛ هنوز دوران انتخابات آن زمان را به یاد داریم که می‌گفتند چهار گردن‌کلفت منابع را می‌برند و اسمی برده می‌شود اما خروجی آنچه شد؟ مردم از آن حرف‌ها خوششان آمد اما همان رویکرد در عمل یک سری چالش‌ها را به وجود آورد و می‌بینید دچار ازدست‌رفتگی می‌شود آن‌هم در همان اقتصاد سیاسی؛ چرا چیزی را می‌گویم که خود به آن عمل نمی‌کنیم؛ چرا یک‌دفعه یک نفر هزار میلیارد تومان می‌گیرد اما یک عده‌ای ندارند و عده محدودی را برخورد می‌کنید و ضریب جینی و فاصله فقر کاهش و مسکن را بهبود داد اما ناگهان می‌بینید که این روند خیلی خوبی است و اقتصاد جامعه را تکان می‌دهد. طرح زودبازده‌ها کارهایی را می‌کند و برای خیلی‌ها ساخته است، اما متأسفانه این روند فقط قسمت اقتصادی آن خوب است و جریان سیاسی آن دچار تزاحم می‌شود و می‌خواهد هم تثبیت، هم رشد و هم اصلاح را انجام دهد که این درست نیست؛ چرخ‌های شما اگر کامل شود، اقتصاد دچار افتادگی می‌شود؛ متأسفانه از فاصله دولت دهم به این‌طرف به دلیل اینکه سعی کرد همه کارها را انجام دهد دچار افتادگی شد.
 
به نظرم نظام به‌راحتی آن را نمی‌پذیرد؛ زیرا شما مسئول یک بخش هستید و این روند باید در استمراری نظام انجام شود نه و خروجی آن‌وقتی وارد دوره سال ۹۲ می‌شویم یک قرائت‌ها و سؤالات و یک مطالبه جدید است که مشاهده می‌کنیم که اگر در یک دوره یک رئیس دولت با ۱۲۴ میلیون روی سرکار آمد، اما در دوره بعدی فرد دیگری ۱۹ میلیون روی کسب می‌کند و باز مطالبه گری شکل‌گرفته است.
 
الآن هم بدهکاری از همه قبلی‌ها بیشتر شده زیرا فقط ظاهر آن تغییر دادیم اما در درون‌مایه سمت استفاده استراتژی‌ها و سیاست‌ها نرفتیم که در جهت تحقق مطالبات درست عمل کنیم.اینکه آیا امروز هم دولت دستاورد داشته یا درحالی‌که دوباره ضریب جینی افزایش پیداکرده و مطالبات بیشتر شده است.
 
پایان بخش نخست...
 
انتهای پیام

    نظر شما

    دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد

    پربازدیدترین ها