من یک روستایی انقلابی ام/

کجایند مردان بی ادعا؟!/روستا زاده های پاک سرشتی که تا جان در بدن داشتند با دشمن کنار نیامدند

کد خبر: 293236
|
10:19 - 1394/05/15
نسخه چاپی
کجایند مردان بی ادعا؟!/روستا زاده های پاک سرشتی که تا جان در بدن داشتند با دشمن کنار نیامدند
اسلام آبادخبر: با تأمل در تاریخ انقلاب مشاهده می گردد با نفوذ جریان های انحرافی در دولت های مختلف هر بار به بهانه های مختلف به یکی از ارزش های انقلاب هجمه وارد می شود و این بار دشمن با تحریک خواص ساده لوح و بی بصیرت سعی دارد با توهین به روستاییان نقش این قشر عظیم را در پشتبانی انقلاب کمرنگ نشان دهد.

به گزارشاسلام آباد خبر، وقتی اسم روستا به میان می آید شاید تجسم برخی ها فقط خانه های کاه گلی، دشت و صحرا، گاو ، گوسفند و یا سرسبزی و طراوت و هوای پاک مجسم شود اما فارغ از تمام این ها موضوع بحث ما انسان های پاک و بی آلایشی است که در روستاها زندگی می کنند.

 

فراموش نمی شود که در دروان قبل از انقلاب که شهرها در تصرف نیروهای حکومتی بوده و کسی جرآت اعتراض به وضعیت مملکت داری را نداشت، اولین جرقه های انقلاب با مخالفت روستاییان با خان سالارها و عوامل دست نشانده شاهان ظلم گر هویدا شد تا این جرقه ها با هدایت روحانیت زمان به شهرهای بزرگ کشیده شد و شعله انقلاب را برافروخت.

 

بله روستاییان برخلاف تصور برخی خواص بی بصیرت نقش عمده و کلیدی در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب و در دفاع مقدس ایفا نمودند که حمایت همین روستا زاده های پاک سرشت بود که دشمن نتوانست ذره ای از خاک ایران را از میهن اسلامی جدا کند.

 

و امام خمینی(ره) استراتژی روستا و روستایی و نقش کلی آن در مقاومت، خودکفایی و اداره  کشور را خیلی ساده و در یک جمله بیان کرد؛ ما نان و پنیر خود را می خوریم و روی پای خود می ایستیم، و امام راحل با اتکا به نیروی عظیم الهی و پشتیبانی قشر ولایتمدار روستایی پشت به قدرت های بزرگ کرده بود.

 

اما می بینیم برخی از خوانین شکست خورده طاغوت که در قالب سرمایه داری در انقلاب رخنه کرده اند، ساده لوحانه می گویند؛ دیروز در کوچه روستایشان می گشتند و امروز انقلابی شده اند!

 

لذا علاوه بر نقش مهم روستاییان در پشتیبانی جبهه ها جا دارد که به نقش روستاییان در اعزام فرزندان خود به جبهه های جنگ اشاره کنیم؛

 

حاج حیدر احمدیان که پسرش را برای ادای دین به انقلاب روانه جبهه نمود روستا زاده ای از خطه اسلام آبادغرب بود که  پسرش در عملیات فاو مفقود الاثر شد، وی بعد از بازگشت آخرین آزادگان از عراق منتظر برگشتن پیکر فرزند شهیدش بود، اما قسمت نبود که حتی پیکر این شهید را ببیند و به دیدار معبود شتافت.

 

وی که در کمک و پشتیبانی جبهه نقش مهمی را در همان روستای خودش ایفا می کرد،همیشه می گفت: من شرمنده امام و شهدا هستم ، چون خودم نمی توانم بروم و از نزدیک به رزمندگان اسلام خدمت کنم.

 

واقعا" برخی ها خیلی بی چشم و رو هستند که به روستازادگان توهین می کنند، چون آنقدر گمراه شده اند که نمی دانند چه انسانهای بزرگی در این روستاها زندگی می کنند، شهید جهان بیگی معلم روستازاده ای است که قبل از شهادت به همرزمانش وصیت کرده بود که وی را در کنار درختی شاخص در کنار امام زاده حسن(ع) در خاک روستای خودش دفن نمایند.

 

ما واقعا" شرمنده شهدا هستیم ، معلم  روستازاده پاک سیرت ، شهید صمد بیلرام که بارها در جبهه دفاع مقدس زخمی شده بود و آخرین بار که ترکش به پایش خورده بود و حتی نمی توانست پوتین به پا کند با دمپایی به خط مقدم بر می گردد و می گوید لحظه ای دربرابر دشمن سنگر را خالی نمی کنم و رزمندگان اسلام  به کمک من نیاز دارند و دست آخر هم با لبیک به ندای ولی زمان خود به خیل شهدای والامقام پیوست.

 

و اینک ما مانده یم و جماعتی که هروز خواب تازه ای برای انقلاب می بینند و هر سریع با حرف های واهی خود آب به آسیاب دشمن می ریزند و هر بار هزینه های سنگینی را به انقلاب تحمیل می کنند.

 

اما من یک روستایی ام ، یک روستایی انقلابی ، ما روستایی هستیم، روستاییان انقلابی ، که گوش به فرمان نایب ولی زمان خود هستیم و اجازه نمی دهیم خان سالارهای خفته با خواب های پریشان خود بین ولایت وملت و دولت تفرقه بیندازند.

 

حیف که این صفحات مجال گفتن زندگینامه شهدا نیست ، شهدایی که از روستا های دور و نزدیک از اقصی نقاط کشور اسلامی مان به دفاع از میهن پرداختند، اگر مجالی بود سعی می کردم با یادآوری سخنان شهدا خوانین را بیشتر شرمنده نمایم.

 

انتهای پیام/

 

 

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد

پربازدیدترین ها