آسیب شناسی شعر کردی کرماشان / معین شاه ویسی

کد خبر: 296011
|
09:42 - 1395/09/28
نسخه چاپی
آسیب شناسی شعر کردی کرماشان / معین شاه ویسی
هیچ مردمانی با شعار ملّت نمی شوند / فعالان فرهنگی کُرد باید جوابگو باشند فقر مالی فرهنگ کّردانه های کرماشان را …

یادداشت؛ معین شاه ویسی/

 حقیر عملگرایی را هرچند ناصحیح ، پیشتر می پسندم بر شعارِ بی تبار و جعلی امروز فرهنگسارانی که در تلگرام و فیسبوک با القاب و عناوین پوچ ( استاد ، پژوهشگر ، دکتر ، مهندس و … ) جا خوش کرده اند و عقیدشان هم مافیا و هم باند بودن است تا هم زبان بودن و اینسان شعر سالاران این بیشه یِ اندیشه ، پیشتر به دنبال هم اند تا به دنبال شعر و شعوری خاصه اهداف وابسته ی زبانی مردم و القای بار اعتماد و همبستگی عرضی زبانزدیشان …

    ما خاستگاه خواستن های عقب مانده تاریخ شدەایم ، امروزه بیانمان ادبیست اما ادبمان با هیچ بیانی ثابت نمی شود در فراسوی بازیهای باختنی و افکار پلید و افسار گسیخته ای که سرلوحه زندگی شاعرانه‌ مان قرار داده‌ایم و حتما هم به نظر بعضیها این افکار و اشخاص این چنینی می تواند ادبیات زیست بومی مان را از زیر خروارها خاک دوران فرسودگی بیرون بکشد ، چشم کمسویمان را به افتقها دوخته ایم.

  امروز دزد افکار و جایگاه هستیم اما در جلد قاضی شهر حکم میکنیم و پای بر تخریب ضعیفانی که شاید حرفی در دلشان سنگینی کند می نهیم و برقواره شعرشان ترکتازی ناجوانمردانه می کنیم . [معین شاه ویسی]

 امروز راه به حسد و کینه ‌های شتری و تخریب همنوع و همداستانمان می بریم و جز خودمان در حیطه کاریمان خاصه شعر و ادبیات بی ادب نشان داده‌ این بی ادبان ادب پرور گیرافتاده ایم به منجلاب روزها و ماه ‌ها و سالهای مرگ نام و کلام و سرانجاممان و حتی دیگر ردپایی از جار زدنهای امروزمان برای شعر بیشعورمان باقی نمی ماند و وای که چه خیانتی نهفته و خاموش به زبان مادریمان روا داشتیم با نسل کشی ها و ذوق سوزیهای ناجوانمردانه.

  اینها بیانات دردناکی بود از مصادیق شعرسالاران بی ادب و بی شخصیت و پست ذاتِ شعرستان مریض کرده کلهر به دست بی ادب ترین با ادبان و داناترین نادانان… 

  باید دانست در هیچ ادبیات واقعی و آرمانگرایی : چیزی به عنوان کدخدا_نوکر و استاد_شاکرد و خان_زیردست وجود ندارد ، باید دانست : این شعر است که زبان گویای ما و یک ملت است ، این شعر است که با زبان بی زبانی میگوید که خان هست و که خانزاده ، باید دانست : امروز روز حرکت زبان در چرخه گویش رانیست و بزرگترین وظیفه یک شعرسالار نشان دادن هویت زبانی اش بر چرخه حرکت به جهان است ، اما نه حرکت سودجویانه و خودخواهانه با بزم مافیایی اش ، باید دانست : نسل بعدی شعر ازان کسانیست که اقلیم شعرشان جهانیست و بلند می پروازند بر کوهستان شعر و شعور یک اقلم .

  زمانی بود اعتقاد داشتم افزوده شدن یک اثر ادبی سال ها می تواند به بنیادگرفتنِ درخت چون نهال ادبیات کّردی کرماشان که طی هر پروسه و مقطع زمانی ای به دست یک جریان ( برای تاب بازی کردن روی شاخه هایش قسمتی از آنرا به آسیب می شکاندند ) بیافزاید ، حال اینجا منظورمان از یک اثر ادبی تنها کتاب یا نوشته ای به زبان کّردی می باشد و مقصود رعایت دستور زبان و آداب نگارشی و … در آن نیست ( تنها اثری در حوزه این زبان ) . اما امروز یقین دارم که این مورد دیگر جوابگوی فرهنگ فهمارای نافهمان بزرگ خوانده نیست ، بلکه انتشار اثر یا آثار ادبی ای با ایرادات جلی بر اساس معیار استاندارد زبانی ، لودر کژذهنی ها را به سمت بنای به نظر من از سمتی بی بنیاد که این مهتران کینه و آتش جامگانِ خنده رو به دست دارندش و برای این نیست ، خط و نشان هست می نگارند ، می کشاند .

  آنچه که عیان است / چه حاجت به بیان است … ادبیات کّرد خاصه گویشوران کرماشان تا زمانی که به دنبال مافیا و شخص و سوژه و کینه و تزویر و حسادت و تخریب و توهین باشد تنها در چارچوب شعر ایلیاتی می ماند و حرکت شاعرانش بسته به حرکت شعر اقلیمی و بومی اش خواهد بود / باری و باری و بارها گفتیم : کسی خوابیده باشد را بلاخره به نوعی می توان از خواب بیدار کرد اما آنکه خودش را به خواب زده باشد هرکز …

  بسیار متاسفم برای رسانه های فرهنگیمان که خود را به خواب زده اند و جز اطراف اقلیم و باند خودشان را ( در نشر ارزشهای زبان مادری ) نمی بینند و به دنبال به هم نان قرض دادن اند ، باری وای به حال ملتی که اینان شاعران و فرهنگسالاران و فهم آرایان و فرهیختگانش باشند که جای تشویق ، تخریب آموخته اند و جای بزرگمردی ، حقارت . حقارتی که خداوند عطا فرموده و ما بازهم هرچه باشند می پسندیمشان حتی اگر هم به وضوح تر خیانت کنند ، ( خیانت به زبان مادری ، خیانت به خاستگاه مادر محسوب می شود ) …

  پیشترها بر حضور کمرنگ مسئولان و راهبران شهرهای کُردنشین خورده بود ، پیشتر خورده بود بر قائل بودنشان بر اعتلای فرهنگ فارسی ، اما امروز به شهود یقینی ست بر این اتمسفر که ما تنها خودمان هستیم ظالمان تارکِ خودستیز و فرهنگ کوب … ( جرات نقد انسانی و جوانمردانه را جز غرض و تخریب نداریم و اما خوب آموخته ایم در این بازی هم را پشت سر بسیار زیبا نقد کنیم ، حال چه نقدی باشد خدا می داند !!! ) ، پیشتر گفتم تاسف می خورم برای مردمی که از فرهنگ و ادب ، تنها جنجال و جار زدنش را از بزرگانشان آموخته اند و به نابینایانی شبیه اند که دیگرِ احساس شان هم نابیناست ، حسی چون انسانیت ، همبستگی ، همنوع پنداری و عملی هدف گرایانه و و و بی رحمانه و خودخواهانه و نمک نشناسانه به نشان کشان برازندگی فرهنگی در می آیند.

  اینجا به یقین باید گفت : دیگر کسی برای کُرد دلسوزی نمیکند ، دیگر کسی به عمل کُرد نیست ، این روزها تنها کُرد را از فضای مجازی و کانالهای تلگرام خوب می شود استخراج کرد ، باید به غیرت بیانوران رایج فارسی کرماشانی در شهری کاملا به قدمت کُرد بودن ، بارها و بارها آفرین گفت که چه با استراتژیکی ساده بر کلیت گویش وران کُرد ساکن کرماشان غالب آمدند ، چرا که خودشان را با فن حس شکاف بین همبستگی کُردهای کرماشان ارزش دادند و کماکان حامیان درامد زبان بی پایه و تنها چندساله و خوددراوردی خویش اند .

  باری آثار و تالیفات ادبی این نوع بیان ( فارسی کرماشانی ) روز به روز در جنبش و گسترش می باشد و بدینسان باید دانست این روزهای مجازی ، از کُرد خاصه‌ی گویشوران جنوبی اش در ( کرماشان ، شاباد ، گیلان ، سرپل ووو ) دیگر هیچ انتظاری نباید داشت و باید پذیرفت سالیانی مانده که شاید یکی بشویم …

  عزیزان حقیقتا هیچگاه برای بودن یا نبودن و ماندن یا نماندنم در ادبیات بی ادب کَرده امروزمان غصه نخورده ام ، چرا که می دانستم ادبیات کلان کهن و تنومند کُردی جنوبی آنی نیست که بدین فرازها و نشیبها جاکَن شود ، تنها به خود میلرزد از سرمای کنار هم نبودنمان .

  اما تاسفی گریبانگیر می خورم برای شاعر کُردی که مجموع حاضران جلسه‌ی رونمایی از کتابش به ۲۰ نفر هم نمی رسید ( باری بارها فکر کرده ام درد ما درد شهرت و محبت ارضای کمبود این قبیل است ، نه درد نان و نشان و اندیشگی و بزرگی و یاری و همنوع پنداری ) ، اما کار و مسیرش بینهایت مدعی از جان گذشته دارد و در سکوت خودساخته‌ ای از طرف هم کیشان به پایان شاعرانگی اش می نشیند … 

    نظر شما

    دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد