اسلام آباد خبر10:25 - 1394/04/14

چرا جایگاه و شخصیت هاشمی در جامعه نزول یافته است؟

قلیل سطح نگریستن در هاشمی که خود را از جایگاهی همچون یار امام(ره) و استوانه نظام به یک شخص سیاست بازتحزب نگر رسانده بود، تحریکی بود تا جامعه نیز به این تغییر سطح جایگاه واکنش نشان دهند.

به گزارشاسلام آباد خبربه نقل از مرصاد؛ آیت الله هاشمی رفسنجانی جزء معدود افرادی است که از او می توان به عنوان یاور انقلاب اسلامی یاد کرد که در کنار بنیان گذار کبیر انقلاب زحمات زیادی را در سالهای قبل و پس از از پیروزی انقلاب اسلامی متحمل شده است. چنین شخصیتی که نگاه مردمی نسبت به او یک نگاه وسیع و قابل قبولی بود امروز سطوح مقبولیت و نفوذ خود را در لایه های اجتماعی به شدت از دست داده است. نوع نگاه عوام به هاشمی بسی با سالهای جنگ تحمیلی متفاوت است. آنچه که می توان از بررسی نگاهها به شخصیت وی حصول کرد نگاه کلان که منتج از جایگاه و شخصیت کلانی است که در سالهای نخستین انقلاب برای هاشمی متصور بود و نگاه خرد و نزول یافته در سطح اشخاص خرد سیاسی که دائماً در پی بازیهای سیاسی در جامعه است برای امروز هاشمی در جامعه رسوخ کرده است.

 

عطف تغییر هاشمی از سالهایی است که بر اریکه دولت نشست تا خود را سردار سازندگی معرفی کند که کم کم نگاه مردمی و اجتماعی وی تبدیل به یک نگاه سرمایه‌پرستانه و معطوف به مصرف زدگی شد. گفتمان هاشمی در سالهای دولت سازندگی شخصیتی از وی ساخت تا برخی بر این مهم برسند که هاشمی دیگر بوی هاشمی سالهای پیشین را نمی دهد. هر چند ذهن برخی به این تغییر رویه مشغول شد ولی کماکان هویت واقعی  هاشمی که مکسوب سالهای پس از جنگ بود در دید عوام پنهان گردید. اگر چه انتقادهایی هم می شد ولی عمدتاً به حساب مشکلات اساسی کشور گذارده می شد و شاید مقصر را افکار هاشمی تلقی نمی کردند. به هر حال همین جرقه‌های کوچکی که در انتقاد از سردار سازندگی به وجود آمد مهیا کننده بستری از آتش بود که سالهای بعد به انتقاد گسترده و عمومی پیوست و نمادی از یک انسان کاپیتالیسم لیبرال مسلک از هاشمی پدید آورد. این هویت هاشمی دیری نگذشت که با یک نقطه عطف دیگری تلفیق گردید. انتخابات 84 و باخت پر مفهوم در برابر کاندیدایی که در جامعه شناخته شده نبود، باعث شد که آن هویت ایجاد شده برای هاشمی نقش خود را در نزول نفوذ اجتماعی وی ایفا کند و در یک رقابت سیاسی، او را به دست جامعه از صحنه انتخابات حذف کند.

 

ایجاد دوگانه هاشمی-احمدی نژاد از همان روزهای نخستِ پس از استقرار دولت نهم در ذهن هاشمی ایجاد شد و طمع به شکست رساندن احمدی نژاد کابوسی بود که هماره او را آزار میداد. تخریب دولت نهم تا انتخابات 88 و گرداندن فضای میدانی ملتهب سال 88 که فتنه بزرگی را رقم زد و افشاگری‌های احمدی نژاد در مناظرات تلویزیونی، نقش فرزندان هاشمی در فتنه و وساطت و حمایت شدید ایشان از آنها ذهن قریب به اتفاق جامعه را نسبت به هاشمی بیدار کرد و همه‌ی این عوامل سهم عمده‌ای در کاهش نفوذ اجتماعی هاشمی را به خود اختصاص داد. تقلیل سطح نگریستن در هاشمی که خود را از جایگاهی همچون یار امام(ره) و استوانه نظام به یک شخص سیاست بازتحزب نگر رسانده بود، تحریکی بود تا جامعه نیز به این تغییر سطح جایگاه واکنش نشان دهند.

 

هر چند نتیجه انتخابات سال 92 را خواسته مطلوب خود اعلام کرد ولی همین نتیجه باعث شد با عصبیت و قدرت بیشتر به همان دوگانه پیشین تکیه زند و سمبه خود را در پیش بردن افکاری متضاد با افکار دولت قبل پر زورتر کند ولی کماکان جامعه آگاه تر از قبل به مسایل می نگرند. تخریب احمدی نژاد با الفاظ و ادبیات نابه هنجار که بسیار در در سخنرانی های  هاشمی مشهود است  می تواند ضربه سنگینی بر پکره شخصیتی هاشمی باشد چرا که انتظار بر این ننیست یک جایگاهی همچون هاشمی درگیر چنین نقادی های عاری از ادب باشد و از طرفی استدلال های نقادی وی نیز تهی از عقلانیت ااست و به گونه ای اغراق در نقد ناشی از همان تخاصم نسبت به دولت قبل باعث شده است که کلا دولت قبل را سیاه معرفی کند در صورتی که از قبل دولت قبل منافع زیادی شامل حال اقشار مختلف جامعه شده است هر چند که نقدهای فراوانی نیز بر آن مترتب است و اصلا قضیه این نیست که دولت قبل اشتباه دارد یا ندارد بلکه این است که هاشمی چرا خود را چنین وارد معرکه ای پست و کوچک کرده و همه افکار خود را نازل به سطح تخریب بچه گانه دولت قبل می کند.

 

هاشمی نباید خود را بیش از این در معرض تخریب قرار دهد. چهره ای که امروز می توان از وی تجسم کرد به مثابه یک طالب قدرت است که در مسیر تصاحب قدرت حاضر است شخصیت خود را در سطح بازیگران خرد سیاسی پایین آورد.تاریخ نشان داده است که  این ترسیم شخصیت، فضایی را به وجود می آورد که حتی سخنرانی آزادانه وی در اجتماعات ساده نیز بعضاً با مشکلات عدیده ای مواجه می شود و چه بسا سیاسیون دیگری نیز که سطوح خود را در میان عوام تقلیل داده اند حتی از رفتن به یک نمایشگاه کتاب نیز عاجزند. به هر حال ترمیم و اصلاح جایگاه مردمی به این سادگی ها میسر نمی شود و حتی الامکان باید از نزول بیش از حد این جایگاه جلوگیری کرد و نگذاشت هاشمی به یک شخصیت نازل سیاسی تبدیل شود و ریزشی در کلیت جایگاه وی حاصل شود.

 

 به نظر نویسنده آنچه که در سال 92 از برای هاشمی اتفاق افتاد و وی صلاحیت حضور به عنوان کاندیدا در انتخابات را از شورای نگهبان کسب نکرد هم به خاطر بسیاری از مسایل و رویکردهای سیاسی و ویژگی هایی چون کهولت سن و... بود و از همه مهمتر ترس دلسوزان نظام از حذف کلی هاشمی از صحنه اجتماعی بود که منجر به این نتیجه گردید. هیچ انقلابی آرمان گرایی دوست ندارد هاشمی از قطار انقلاب پیاده شود و تقلی قشر انقلابی بر این مبناست که هاشمی حفظ شود ولی اگر او نخواهد چه خواهد شد الله اعلم.