اسلام آباد خبر13:27 - 1398/05/17
در روز خبرنگار

پیشکسوت کرمانشاهی از مصائب خبرنگاری می‌گوید

مرصادنیوز: پیشکسوت کرمانشاهی عرصه روزنامه‌نگاری از مصائب و مشکلات خبرنگاری می‌گوید.

به گزارشاسلام آباد خبربه نقل از،شبکه اطلاع رسانی مرصاد ، غلامرضا نوری علا، مدیرمسئول روزنامه نقدحال  یکی از پیشکسوتان و فعالان رسانه ای استان کرمانشاه است که نوشتن را از دوران کودکی با نشریاتی چون کیهان بچه ها آغاز کرده است.

وی در رشته هایی چون کارشناسی ارشد مدیریت و کارشناسی ارشد ادبیات تحصیل کرده و اکنون نیز دکترای رسانه است.

نوری علا متولد تیرماه سال ۱۳۴۰ است و اکنون و در آستانه ۶۰ سالگی هنوز هم در این وادی فعالیت می کند.

وی از دوران نوجوانی وارد فعالیت های انقلابی شد و از اولین کسانی است که در دفاع مقدس و در آغازین ترین روزهای جنگ برای نبرد به جبهه های حق علیه باطل شتافت و جزو اولین زخمی های جنگ در سال ۵۹ نیز بود و علی رغم اینکه در جنگ دچار جراحات زیادی شد از هیچ امتیاز جانبازی برای خود و فرزندانش استفاده نکرده است.

این فعال رسانه ای  حدود ۱۵ سال است که در قالب نشریه نقدحال فعالیت می کند و تعدادی از خبرنگاران جوان کرمانشاه جزو شاگردان او در این حوزه محسوب می شوند.

به مناسبت روز خبرنگار گفتگویی با این پیشکسوت رسانه ای انجام داده ایم که شرح آن در ذیل می آید:

چطور شد که وارد این حرفه شدید و هدفتان از ورود به این وادی چه بوده است؟

از همان کودکی همیشه عاشق خواندن بودم و با توجه به اینکه در دوران کودکی ما چندان روزنامه و کتاب در اختیار و دسترس قشر و طبقه ما نبود، خواندن روزنامه هایی که دور سبزی و... پیچیده شده بود برای ما جالب بود و من سعی می کردم این تکه روزنامه ها را بخوانم.

اولین خواندن های من اینطور آغاز شد و بعدها با کتاب و مجله هایی چون کیهان بچه ها استمرار پیدا کرد تا زمانی که در سنین حدود ۱۰ سالگی شروع به نوشتن کردم و برای "کیهان بچه ها" مطلب می فرستادم و آنقدر فرستادم که نهایتا آنها را در کیهان بچه ها چاپ کردند.

پس از آن چند تا از مطالبم در مجله پیک که مربوط به آموزش و پرورش بود، چاپ شد.

این نوشتن در سنین بالاتر هم ادامه پیدا کرد و قبل از انقلاب با تعداد زیادی از مجله ها در قالب هایی چون داستانویسی، نقد و مقالاتی در حوزه فرهنگ همکاری می کردم و معمولا مطالبم نیز چاپ می شد.

پس از انقلاب هم که به جنگ برخوردیم تا حدود سال ۶۶ هیچ کار نوشتاری که چاپ شود نداشتم، اما پس از آن و حدود سال های ۶۶ و ۶۷ با یک رسانه مشهدی همکاری کردم و پس از آن نیز با مجلات و روزنامه های زیادی همکاری داشتم و این همکاری ها تا سال ۷۵ ادامه پیدا کرد.

سال ۷۵ بود که درخواست مجوز برای نشریه نقدحال را دادم که به دلایلی اخذ مجوز آن ۸ سال طول کشید اما بالاخره مجوز آن اخذ شد و تا کنون در حال چاپ آن هستیم.

فعالیت حرفه ای شما دقیقا از چه زمانی آغاز شد؟

من قبل از انقلاب هم در نشریاتی چون فردوسی، سپیده و سیاه و...مطالب جسته و گریخته ای می نوشتم و با توجه به اینکه حوزه علاقه مندی من روایت و داستان است، این مطالب گاهی داستان، گاهی فیلمنامه و گاهی مقالات کوتاه در حوزه فرهنگ و سینما بود.

اولین اهداف شما برای ورود به این حرفه چه بوده، آیا این اهداف در طول زمان دچار تغییر شده و اکنون چه هدفی را از نوشتن دنبال می کنید؟

حتما این اهداف تغییر کرده است. من اوایل فقط عاشق این بودم که بنویسم و شاید در این نوشتن هم مقداری خودنمایی، مقداری کسب شهرت و... وجود داشت اما آرام آرام این جریان تغییر کرد.

روزهای اولی نیز که نقدحال منتشر می شد، بیشتر به تاثیر روزنامه فکر می کردم و تصورم این بود که با نوشتن می توان مقداری اوضاع را تغییر داد و جامعه را همراه و هم مسیر کرد اما چندسالی است که به این نقطه رسیده ام که اساسا اینطور نیست و در کرمانشاه نیز جوجه مدعی زیاد است.

واقعیت این است چندسالی است که متوجه شدم که تاثیر گذاشتن و تاثیر پذیرفتن در جامعه ایرانی به دلایلی خیلی کار سختی است.

 قضاوت کار دیگران کار سختی است و آدم های نادان دیگران را بی دلیل قضاوت و داوری می کنند، لذا من بدون توجه به تاثیر نوشته های دیگران، الان به این نقطه رسیده ام که اثرگذاری و اثرپذیری در جامعه ایرانی قطعا با نوشته های من اتفاق نمی افتد.

علی رغم رسیدن به این موضوع، چرا هنوز هم می نویسید و به این کار ادامه می دهید؟

با توجه به اینکه من فهمیده ام که نمی توانم تاثیرات عجیب و غریب داشته باشم، تنها می نویسم که نوشته باشم.

ما ایرانیان از قبل همه تصمیماتمان را گرفته ایم و همه ما هم خودمان را عالم و دانشمند و فاضل می دانیم، در نتیجه درها را به روی مفاهیمی که در بیرون وجود دارد، بسته ایم.

 چون ما ایرانی ها از قبل تصمیم مان گرفته ایم و موضعمان مشخص است ورود به ذهن و اندیشه ایرانی ها خیلی کار سختی است.

البته کسانی نیز می توانند این همراهی و همزبانی دیگران را داشته باشند اما این افراد به جای اینکه یک قدم از جامعه جلوتر باشند و جامعه را هدایت کنند، خودشان را نیز به زیر سطح جامعه کشانده اند.

اینها خودشان را به اندازه عوام رسانده اند و با آنها همزبانی می کنند و تصورشان این است که مردم با اینها هستند در حالی که اینطور نیست.

روشنفکر و هنرمند حداقل باید یک قدم از جامعه جلوتر باشد و یک قدم جلوتر از جامعه اش حرف بزند.

به دلیل اینکه ما درهای ذهنمان را به روی مفاهیم بیرونی بسته ایم و اقناع نمی شویم و چون قانع نمی شویم با این یکی دو قدم ها، خیلی اتفاقی نمی افتد.

 تصور من این است نخبگی و روشنفکری در اینجا بیشتر از یک قدم نیست و ما اینجا نخبه های گردن کلفتی که حرف های خیلی مهمی بزنند و فاصله اشان با جامعه آنچنان باشد که بدرخشد، نداریم و با این یک قدم و دو قدم ها اتفاقی نمی افتد و در نتیجه همانطور که گفتم من امروز فقط می نویسم که نوشته باشم.

 تلخ ترین و شیرین ترین اتفاقی که در این حرفه و طی سال های فعالیتتان با آن روبرو شده اید چه  بوده است؟

هر آدمی هم از اشتباه و خطا ناگزیر است و هم از خطا و اشتباه ناراحت می شود و معتقدم حتی کسانی که عالمانه و عامدانه مرتکب اشتباه می شوند نیز از اشتباهشان ناراحت می شوند و قطعا من نیز از اشتباهاتم - که کم هم نبوده اند- ناراحت هستم و این اشتباهات هر چه بزرگتر باشد ناراحتی و ناخوشایندی آن بیشتر است و قطعا اشتباهات تلخ ترین تجربه های انسان هستند و برای من نیز همینطور است.

بارها نیز اتفاقاتی در مسیر زندگی و کار هر انسانی رخ می دهد  که هر آدمی در  هر جایگاهی از وقوع آن خوشحال می شود. یکی از اتفاقات خوشایند ما مربوط به زمانی(سال ۹۲ یا ۹۳) است که ما برای اولین دوره در نمایشگاه سراسری مطبوعات شرکت کردیم و تا آن زمان نیز کرمانشاه در نمایشگاه سراسری مطبوعات شرکت نکرده بود و ما اولین گروهی بودیم که از کرمانشاه شرکت می کردیم و تاحدودی برای برگزار کنندگان نمایشگاه و شرکت کنندگان ناشناخته بودیم.

در اولین روزهای حضور حتی نمی خواستند که ما را باور کنند و ما را جدی نمی گرفتند اما یکی دو روز آخر متوجه شده بودند که همه چیز تهران و پایتخت و پول نیست و لااقل در بخش محلی ما رقبای خیلی گردن کلفتی چون قدس مشهد، شهرداری مشهد و شهرهای دیگر داشتیم که با پول ها و نیروهای آنچنانی آمده بودند، اما زمانی اعلام نتایج نقدحال به عنوان غرفه برتر معرفی شد و اینجا بود که من به این نتیجه رسیدم که هنوز هم کار خوب در این کشور دیده می شود و این یک اتفاق خوشایند برای ما بود.

البته پیش از آن ما چند دوره در نمایشگاه های مطبوعات غرب کشور برتر شده بودیم و در اغلب جشنواره های غرب کشور اگر بخش برتر داشته اند، نقدحال برتر شده است.

در نمایشگاه سراسری سال ۹۵ نیز علی رغم اینکه ما یک نشریه محلی بودیم، در انتخاب مردمی رتبه چهارم را به دست آوردیم و در جایگاهی بالاتر از نشریات و روزنامه های اسم و رسم دار کشور که در این نمایشگاه حاضر شدند، قرار گرفتیم که از اتفاقات خوشایند در دوران فعالیت من بوده است.

با توجه به اینکه تعدادی از خبرنگاران جوان این شهر جزو شاگردان شما در حرفه خبرنگاری و روزنامه نگاری هستند، آیا هنوز هم با شرایط موجود اگر کسی بخواهد وارد این حرفه شود و در این زمینه از شما مشورت بگیرد ورود به این حرفه را به او توصیه می کنید؟

من به دوستانی که اکنون بخواهند وارد عرصه روزنامه نگاری شوند، می گویم وارد نشوند و در وهله اول به آنها می گویم که اینجا جایی است که در آن پولی نیست، حتی رقابت اصولی هم نیست و به جای رقابت دشمنی وجود دارد و کسانی که در این حیطه فعالیت می کنند، خیلی حرفه ای نیستند و  کار کردن در چنین فضایی خیلی سخت است.

هر فردی که در هر حرفه ای از جمله بنایی، نجاری و... فعالیت دارد همکاران او نیز به صورت حرفه ای و ماهرانه بنا و نجار و... هستند اما در روزنامه نگاری اینطور نیست و هستند افرادی که ادعای روزنامه نگاری دارند و حتی بدیهی ترین اصول را می شکنند و رعایت نمی کنند.

اشتباه همواره وجود دارد و بزرگ تر و کوچکتر از ما هم اشتباه می کنند اما اصرار بر یک اشتباه حماقت است و کسانی که بر اشتباهشان اصرار می کنند، افرادی هستند که حتی یک خط دیگران را نمی خوانند و متاسفانه مدعی ترین افراد هم هنوز اشتباهات اینچنینی دارند.

علی رغم اینکه من همواره به این توصیه می کنند که افراد جدید وارد این عرصه نشوند، اما معتقدم اگر کسی قصد ورود به این عرصه را دارد، درست وارد شود و وقت بگذارد و آموزش ببیند.

نباید از آموختن از دیگران ترسید چه بسا که این دیگران یک چهارم سن ما را داشته و یا تازه وارد این عرصه شده باشند.

آفت بشر غرور کاذبی است که تکبر و نخوت و نفرت به همراه خودش می آورد و متاسفانه این موضوع در فضای رسانه ای ایران غوغا می کند.برای مثال کسی که در یک رسانه اسم و رسم دار فعالیت می کند، رسانه های دیگر و کارکنان آنها را کوچک می بیند.

نقدحال قبل از نشریه "هفت صبح" چاپ می شد اما در نمایشگاه کارکنان و خبرنگاران هفت صبح تصور می کردند که ما لگوی آنها را تقلید کرده ایم و وقتی به آنها ثابت می کردیم که این لوگو قبل از "هفت صبح" متعلق به نقدحال بوده برخی حیرت می کردند یا اینکه اخیرا ما یک تیتر زدیم که " نقدحال پیشنهاد پمپئو برای مصاحبه را می پذیرد" و ما برای کلمه به کلمه آن فکر کرده ایم و نشریه سراسری آفتاب یزد هم همین کار ما را انجام دادند اما صرف اینکه یک نشریه ای سراسری بوده و پیشینه یا اسم و رسمی دارد، دلیل نمی شود که حرفه ای تر و مهم تر باشد، کما اینکه نیست.

ما در همین شهر خودمان جوانانی را داریم که واقعا کارشان فوق العاده است و برای مثال در کاریکاتور و فتو ژورنالیست افراد حرفه ای چون گودینی، مرادی، زارعی،رحیمی و منتی را داریم و از نظر فتوژورنالیست و کاریکاتور کرماناه در وضعیت خوبی است و چندین نفر در سطوح حرفه ای این رشته ها داریم اما در بقیه سطوح اینگونه نیست و برای مثال گزارش نویس و خبرنگاران آنچنانی نداریم و گاهی هم دیده می شود که مطالب یکدیگر را حتی بدون تغییر تیتر استفاده می کنند. لذا توصیه نمی کنم کسی وارد این حرفه شود، مگر اینکه عاشق این حرفه بود و آن را بلد باشد.

پیشنهادتان برای پاسداشت و تکریم روز خبرنگار چیست؟

ما هر سال یک روزی را به عنوان روز خبرنگار جشن می گیریم و چندسالی است که رسم شده خانه مطبوعات، استانداری و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی یک کار مشارکتی برای این روز انجام می دهند که من از این نکته متاسفم.

من چندسال است که به دوستان خانه مطبوعات پیشنهاد می کنم و می گویم که خانه مطبوعات یک نهاد صنفی بوده و یک نهاد دولتی نیست، لذا بهتر آن است که خانه مطبوعات به همراه اهالی مطبوعات روزی را جشن بگیرند و چون خانه مطبوعاتی چنین پولی ندارد در آن کارت هدیه ای توزیع نشود اما کار یک کار مناسب و خوب به همت اهالی مطبوعات باشد و استانداری و فرهنگ و ارشاد نیز کار خود را انجام دهند.

مشارکت خانه مطبوعات با استانداری و ارشاد در برگزاری روز خبرنگار شبیه واژه اقتصادی "خصولتی" است که هم بخش خصوصی و هم بخش دولتی در آن دخالت دارند.

هر انسانی در جایگاه انسانی اش محترم و مهم است اما هیچ مدیری را در اندازه اینکه از یک روزنامه نگار تجلیل کند، نمی بینم. چرا که آنها اصلا رسانه را نمی فهمند و ما باید اینها را به این وادار کنیم که رسانه و جایگاهش را بفهمند آن‌وقت است که تبدیل به یک اتفاق درست و حسابی خواهد شد.

امیدوارم برای سال های آینده اهالی مطبوعات بتوانند خودشان برای خودشان باشند و برای این بودن نیازمند این نباشند  که دستشان را جلوی کسی دراز کنند.

اینکه استاندار کرمانشاه و مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی و بقیه مدیران استان در روز خبرنگار باید به خبرنگاران هدیه دهد، باید اتفاق بیفتد و وظیفه اشان است اما خودشان باید این کار را انجام دهند، نه اینکه ۳ گروه با هم مشارکت کنند و هر سال نیز مباحث زیادی در مورد اینکه چه اتفاقاتی برای این پول افتاد و... مطرح شود.

این اتفاقات و مباحث در شان اهالی مطبوعات نیست و این است که ما علی رغم اینکه دلمان می خواهد کنار همکارانمان باشیم مجبوریم از این فضا دوری کنیم و مطمئنم در جامعه رسانه ای کرمانشاه کسان دیگری هم هستند که به این دلیل و دلایل دیگر حضور پیدا نمی کنند.

بارها این موضوع را به خانه مطبوعات و اهالی مطبوعات عرض کرده ام و اینجا هم می گویم ایکاش ما بلد بودیم روی پای خودمان بایستیم.